مقدمه
فرهنگ با
ابعاد مختلف زندگی انسانها پیوند خورده و در زمینه هاي اقتصادي، سیاسی، امنیتی و غیره
تعریف هایی ازفرهنگ شده است. امام خمینی (ره) فرهنگ را کارخانه آدم سازي می داند. در
نگاه مقام معظم رهبري (مدظله العالی)،فرهنگ از چنان اهمیتی برخوردار است که با سرنوشت
اجتماعی ملت ها گره خورده است. یکی از مهمترین و مؤثرترین عوامل برقراري وفاق، اقتدار و ارتقاي ضریب امنیت«مشارکت»در
صحنه هاي گوناگون ملّی است. بر این اساس فرهنگ مقاومت یکی از موضوعات بنیادین ساختار
سیاسی ایران محسوب می شود. اسلامیت، جمهوریت، حاکمیت،استقلال، امنیت، تمامیت ارضی،
افتخارات ملی، عدالت و رفاه و از همه مهم تر کیان اسلام و تشیع در جهان، محورهاي
اصلی منافع ملی انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهند که همواره در جبهه تقابل انقلاب
با دنیاي استکبار قرار داشته است. فرهنگ مقاومت و پایداري با بهره گیري از مولفه
هایی همچون؛ استکبار ستیزي، روحیه جهادي و احیا و تقویت هویت دینی میتواند ما را در
مقابله ها با ناتوي فرهنگی یاري نموده و افق روشنی جهت رسیدن به امنیت پایدار براي
ملت مسلمان ایران باشد. تفکر مقاومت خون بر شمشیر بر اساس تئوري و نظریه امام خمینی
(ره) است و این آموزه را پیشکسوتان جهاد و شهادت در هشت سال دفاع مقدس در میدان جنگ
اجرا کردند. وجوب دفاع از سرزمین هاي اسلامی، از ضروریات فقه اسلام است. بر اساس آیات،
روایات و ادله عقلی متعدد، جامعه اسلامی پیکره واحدي است و مسلمین نمی توانند در قبال
تهاجم بیگانگان به سایر مسلمانان، بی تفاوت باشند؛ چنان که خداوند متعال در قرآن کریم
با صراحت به حمایت و دفاع ازستمدیدگانی که مورد ظلم قرار گرفته و از وطن و سرزمین خویش
اخراج و آواره شده اند، فرمان می دهد. هویت یابی اسلامی، واقعیت جدید سیاست بین الملل
محسوب می شود .هویت، زمانی شکل می گیرد که نشانه هایی از فرهنگ، گفتمان و ادبیات
سیاسی تولید شود. زبان سیاسی مقاومت اسلامی را می توان انعکاس ظهورادبیات اسلامی در
روابط و سیاست بین الملل دانست. جهاني شدن در سال هاي پاياني قرن بيستم فرصت هاو تهديد
هاي فراواني را براي كشور هاي در حال توسعه همچون ايران به وجود آورده است. از جمله
آن ها، فرصت ها و تهديد هاي هويتي و فرهنگي است كه پيام دهاي بسياري براي كشور ما داشته
است. امروزه جهاني شدن به علت نفوذ در كليه عرصه ها و شئون زندگي ، ذهن بسياري از
روشن فكران، سياستمداران و دانشگاهيان در جوامع مختلف را به خود مشغول كرده و موجب
شكل گيري برداشت هاي متفاوت و حتي متضادي نسبت به ماهيت، پيامد ها و علل و عوامل جهاني
شدن شده است. برخي با ديد خوش بينانه به اين پديده نگريسته و بر پيامدهاي مثبت جهاني
شدن تأكيد مي كنند و برخي ديگر با نگاهي بدبينانه تنها پيامدهاي منفي جهاني شدن را
مد نظر دارند. بخش زيادي از اين اختلاف ديدگاه ها به ارزيابي ماهيت و پيامدهاي جهاني
شدن فرهنگي باز مي گردد و در اين خصوص گفتمان هاي مختلفي وجود دارد و هر گفتمان نگاه
ويژه اي نسبت به جهاني شدن دارد. جهاني شدن فرهنگي بر فرهنگ عامه و فرهنگ سياسي تأثير
مي گذارد . فرهنگ عامه،اوقات فراغت، ورزش و رفتارهاي فرهنگي روزانه را شامل مي شود
و فرهنگ سياسي ارزش ها و هويت هايي را در بر مي گيرد كه اغلب با مفهوم مليت پيوند دارد
. اين دو درشكل دادن به هويت هاي جمعي اهميت دارند . جهاني شدن ، فرهنگ مردم را از
حيث پراكتيس هاي روزانه و نيز حس تعلقات آن ها دچار تنش و دگرگوني كرده است .
فرايند جهاني شدن، تحولي در حال گسترش است ؛هرچند نمي توان شرايط پيش از جهاني شدن
را احيا كرد اما مي توان با آن درگير شد ، فرصت ها را افزايش و تهديدها را كاهش داد.
همان طو ر كه امكان تأثيرگذاري فرهنگ جهاني شدن بر فرهنگ هاي ديگر متفاوت است، ميزان
تأثيرپذيري فرهنگ هاي مختلف هم متفاوت است. فرهنگ ها و جوامع گوناگون، نسبت به اين
پديده واكنش هاي متفاوتي را نشان داده اند. جهان بيني ملت ها و شيوة نگرش فرهنگ ها
نسبت به اين فرايند سبب مي شود تا هر يك از آن ها اين وضعيت را از منظر خويش مورد ارزيابي
قرار دهن د. يك برخورد فعال و كنش گرانه و در عين حال واقع گرايانه و دورانديش بايد
راهكارهاي زير را هنگام برخورد با مقوله جهاني شدن مورد توجه قرار دهد. بررسي واقع
بينانه تحولات ناشي از جهاني شدن مي تواند تصويري درست ازفرصت ها و تهديدات در اختيار
ما قرار دهد تا از طريق افزايش توانايي ها و امكانات قادر به تأمين منافع و تحقق هدف
هاي ملي خود باشيم. برخورد نظاره گر و منفعل با پديده جهاني شدن بايد به نگرش فعال
و خود انگيخته تبديل شود. كشورهاي جهان سوم مي بايست با ارتقاي ظرفيت بازيگري در عرصه
بين المللي، تهديدها را به فرصت بدل نمايند و بدين سان موازنه اي مطلوب بين هويت
فرهنگي جامعة خود و فرهنگ جهاني برقرار كنند. در قرآن کریم در 45 ایه به موضوع قتال
و در 29 ایه به موضوع جهاد اشاره شده است. قتال به طور مشخص به جنگیدن در جبهه ی نبرد
اشاره دارد ولی جهاد دارای معنای وسیع تری است. لذا خداوند در 8 ایه از ایات 29 گانه
ی فوق الذکر به جهاد با مال و جان اشاره می فرماید و در ایات دیگر از بیان چگونگی جهاد
در ایه مشخص می شود که شامل هر تلاشی در راه خدا می باشد.
جریان انقلابی و ضرورت بازسازی گفتمانی
به نظر میرسد توجه به آسیبها و اصلاح روشها و
راهبردها و در مواردی اصلاح بینشها میتواند به موفقیت سیاسی- اجتماعی جریان انقلاب
کمک شایانی کرده و افق پیش رو را روشن کند.
۱-تغییر نگاه به
عرصه اجتماعی
به نظر میرسد
جریان انقلابی از ظرفیتهای عرصه اجتماعی غافل بوده و این یک غفلت تاریخی است؛ عدم
حضور جدی و موثر اجتماعی در قالب شکلدهی تشکلهای مدنی، درک شرایط و مفاهمه از شرایط
زیستی، دغدغههای عمومی و همچنین عدم شبکهسازی اجتماعی موثر در میان اقشار گوناگون
و طبقات مختلف مانند فرهنگیان، زنان و کارگران به عنوان گروههای پیشرو اجتماعی، بیتوجهی
مطلق به شکلدهی سازمانهای مردمنهاد و پویشهای اجتماعی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی
از کاستیهایی است که باید هرچه سریعتر در جهت تصحیح آن گام برداشت، چرا که فقدان
ساز و کارهای اجتماعی و مدنی مفاهمه میان نیروهای انقلابی و افکار عمومی را دشوار میکند.
.( دیوبندی،۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۸۴.)
۲-تصحیح دوقطبی
کاذب عدالت- آزادی
اگر بخواهیم
آرمانهای اصیل جمهوری اسلامی که در قانون اساسی نیز متبلور است را بهطور خلاصه بیان
کنیم اجمالاً باید گفت تحقق عدالت، آزادی و فضیلت ذیل شریعت مهمترین آرمانها و تعهدات
جمهوری اسلامی در قبال ملت ایران است؛ حال چگونه میتوان این مثلث به هم پیوسته را
چندپاره کرد، دوقطبی کاذب عدالت و آزادی از متن تعارضات تاریخی فلسفههای سیاسی و جدال
چپ و راست مدرن به ساحت سیاسی و اجتماعی ما رسوخ کرده و دمیدن در آتش این دوقطبی، عقلایی
نیست، همچنانکه آزادی و عدالت؛ هیچیک بدون دیگری محقق نمیشود.عدالت منهای آزادی در
فرض تحقق که البته گفتیم فرض آن نیز چندان معقول نیست به استبداد منجر میشود و آزادی
منهای عدالت نیز دروغ بزرگی است که تنها محصولش عوامفریبی است. درقرآن کریم از یک
سو، پس از سوگند به خورشید و ماه و روز و شب، آسمان و زمین به جان آدمی سوگند یاد کرده،
میفرماید: "فألهمها فجورها وتقویها ؛پس فجوروتقوی(شروخیر) رابه او(انسان) الهام
کرده است."(شمس/8) ازسوی دیگر، به دلیل برخورداری از این ویژگی، او را موجودی
انتخابگر معرفی میکند: "انّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً وإمّا کفوراً ؛ماراه
را به اونشان دادیم ،خواه شاکرباشد (وپذیرا گردد )یا ناسپاس."(انسان/3) بر پایه
چنین ویژگی های ذاتی و تکوینی، قرآن کریم انسان را خلیفه خداوند معرفی می کند:
"واذ قال ربک للملائکة انّی جاعل فی الارض خلیفة قالوا أ تجعل فیها من یفسد فیها
ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال انّی أعلم ما لا تعلمون؛ هنگامی که پروردگارت
به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی قرارخواهم داد. (فرشتگان) گفتند: آیا کسی را
در آن قرار می دهی که فساد و خون ریزی کند؟ ما تسبیح وحمد تورا به جا می آوریم و تو
را تقدیس می کنیم. لیکن مهمترین مساله تصحیح نگرش جامعه به مقوله آزادی است. آسیب
دیگری که به نظر میرسد در انتخابات اخیر به
طرز ناشیانهای به آن دامن زده شد دوقطبی فقیر و غنی، نادیده انگاشتن بخش حداکثری جامعه
یعنی طبقه متوسط و حرکات تبلیغاتی سطحی به جای نقد جدی نولیبرالیسم اقتصادی ویرانگری
که توسط دولتهای پس از جنگ بر این کشور تحمیل شده، بود. (قمی،۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷.)
۳- ضرورت تدوین
برنامه راهبردی اقتصادی و فرهنگی
متأسفانه
جریان معتقد به انقلاب برنامهای جامع، راهبردی و عملیاتی در حوزه اقتصاد و فرهنگ ارائه
نداده است. در چارچوب نگاه کلگرایانه و سیستمی همه حوزههای حیات اجتماعی مانند حلقههای
زنجیر به یکدیگر متصل بوده و حکم ظروف مرتبط را دارند اما به نظر میرسد یک کانون بحران
نیز وجود دارد و آن مدل اقتصادی منحط مبتنی بر سرمایهداری پولی است؛ این مدل که در
سالهای گذشته به شکل کامل بر اقتصاد کشور سایه افکنده آثار ویرانگر و شومی دارد که
همه مناسبات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را متأثر کرده است که در فرصتهای پیش رو به
بررسی ابعاد آن خواهیم پرداخت.جریان انقلاب باید ضمن مشخص کردن موضع خود در قبال نولیبرالیسم
اقتصادی به صورت شفاف، برنامه جامع خود را برای اصلاحات اقتصادی بویژه نظام پولی و
بانکی به مثابه کانون بحران، ارائه داده و از سوی دیگر استراتژی خود را در حوزه فرهنگ
عمومی، آزادیهای عمومی و حقوق شهروندی مشخص کند. (مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة
المعارف قرآن کریم، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۱۵۵. )
۴- ضرورت بازسازی
اتاق فکر و رسانهها
جریان معتقد
به انقلاب اسلامی در عرصه سیاسی نتوانسته آنچنان که بایسته است از ظرفیت نخبگان حوزوی
و دانشگاهی موجود ذیل گفتمان انقلاب استفاده کند و به نظر میرسد میان این عناصر و
اتاقهای فکر این جریان از یک سو و کانونهای تصمیمساز سیاسی فاصله افتاده است؛ از
سوی دیگر جریان رسانهای بویژه مطبوعاتی از ضعفهای جدی رنج میبرد. به نظر میرسد
توجه به آسیبها و اصلاح روشها و راهبردها و در مواردی اصلاح بینشها میتواند به
موفقیت سیاسی- اجتماعی جریان انقلاب کمک شایانی کرده و افق پیش رو را روشن کند. ( طیب،۱۳۶۹ش،
ج۴، ص۲۴۶؛ بجنوردی،۱۴۱۹ق، ج۲، ص۱۸۸.)
محور مقاومت اسلامی، ابعاد و مؤلفه ها
محور مقاومت
اسلامی عبارتست از مقاومت کشورها، سازمانها ، گروهها و افراد، بر اساس اسلام در برابر
نظام سلطه و متحدان آن که بویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و همسو با این انقلاب،
در سطح منطقه و با محوریت مسئله فلسطین و مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل تبلور یافت.
سؤال اول این است که وقتی فشارها و هجمههای دشمن زیاد میشود و برای ما مشکلات فراوانی
میسازد، راه صحیح در برابر آنان چیست و بهترین عملکرد در برابر آنان چیست؟ خداوند
در آیات زیادی اینگونه پاسخ میدهد که تصمیم صحیح، مقاومت است و سیره مردان مبارز
را اینگونه معرفی میکند که همیشه در برابر دشمن به دنبال مقاومت بودهاند. یکی از
نمونههای مهم آن داستان مبارزه طالوت (فرمانده بنىاسرائیل) با جالوت (ابر قدرت ستمگر)
است:«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا
صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ.»(بقره/250)هنگامی
که سپاه طالوت با لشکر جالوت روبهرو شدند، گفتند: پروردگارا، «مقاومت» در برابر دشمن
را بر ما سرازیر کن و گامهایمان را استوار دار، و ما را بر این دشمنان کافر پیروز
بگردان.خداوند در دوران مبارزهی پیامبر اسلام نیز همن راهکار را توصیه میفرماید و
هشدار میدهد که از مقاومت کردن کوتاه نیایید:«فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ
مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ.»(هود/112)همانگونه که به
تو فرمان دادهایم، بر این دین، پایداری کن. کسانى هم که از شرک، توبه کرده و همراه
تو ایمان آوردهاند باید در این مسیر پایدارى کنند. مبادا دست از مقاومت بردارید و
طغیان کنید و از بندگى خدا منحرف شوید، که او به کارهای شما بیناست و در صورت عقبنشینی،
شما را مؤاخذه خواهد کرد.محورمقاومت، یکی از بازیگران اصلی درسطح منطقه ای و از مهمترین
موضوعات در فضای رسانه در جهان و منطقه می باشد. جا دارد که هرچه بیشتر با مفهوم و
مؤلفه های مربوط به آن آشنا شویم. (حسینی همدانی،۱۴۰۴ق،
ج۴، ص۲۵۲.)
اصطلاح محور
مقاومت
مقاومت، به
معنای دفاع، ایستادگی، تسلیم خواسته طرف مقابل نشدن و تلاش در جهت تحقق بخشی به اراده
خویشتن، مفهوم وسیعی است که در همیشه تاریخ بشر و در همه عرصه ها و حتی در دو جبهه
حق و باطل وجود داشته و دارد. مقاومت حق در
برابر باطل و یا باطل در مقابل حق. اما آنجا که این مقاومت، بر اساس آموزه های اسلام
شکل می گیرد، مقاومت اسلامی نام خواهد داشت.مقاومت اسلامی نیز در اصطلاح، دو مفهوم عام و خاص را در بر دارد: در مفهوم عام،
شامل هر نوع مقاومتی که بر اساس آموزه ها و احکام دین توسط یک مسلمان و یا گروهی از
مسلمانان در مقابله با تهاجم دشمنان اسلام و مسلمانان در هر مکان و هر زمان شکل می
گیرد. اما در مفهوم خاص که شامل عبارت «محور مقاومت اسلامی» می باشد، عبارتست از مقاومت
کشورها، سازمانها ، گروهها و افراد، بر اساس اسلام در برابر تهاجم نظام سلطه و متحدان
آن که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و همسو با این انقلاب، در سطح منطقه و با
محوریت مسئله فلسطین و مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل تبلور یافت. در سالهای بعد
نیز مقاومت در برابر تجاوزات آمریکا و متحدان آن نیز بر آن افزوده شد. اینجا منظور
ما از محورمقاومت ، همان «محور مقاومت اسلامی»
در اصطلاح خاص می باشد. .( جعفری ، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۵۹۸-597)
زمان شکل گیری
تاریخ مقاومت
اسلامی، در مفهوم عام آن، مصادف است با روزهای آغازین بعثت پیامبر اسلام«ص» که مسلمانان
در برابر سرزنشها، تهدیدها و فشارهای مشرکین و کفار ایستادگی و مقاومت نموده و تسلیم
آنها نشدند. بارزترین نمونه آن، مقاومت سه ساله گروه مسلمانان در شعب ابیطالب بود.اما
مقاومت در اصطلاح خاص آن که در این نوشتار مورد نظر می باشد، اساساً بعد از پیروزی
انقلاب اسلامی ایران در سطح منطقه، تبلور یافت.(
کرمانی ، ۱۳۷۱ش، ص۱۱-۱۴؛ جوادی آملی،۱۳۷۹ش، ص65).
اعضای مقاومت
هر کشور،
سازمان، گروه و یا فردی که مطابق آموزه های دین و همسو با انقلاب اسلامی ایران در برابر
تجاوزات و ستمگریهای نظام سلطه و متحدان آن بویژه رژیم صهیونیستی مقابله می نماید در
محور مقاومت اسلامی قرار دارد. جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان، گروههای مقاومت
در فلسطین، انصارالله در یمن، مردم عراق، سوریه
و بحرین، از شناخته شده ترین اجزاء و اعضای
محور مقاومت اسلامی در منطقه می باشند.القاعده
، تکفیریها و داعش را نمی توان جزو محور مقاومت اسلامی قرار داد زیرا: اولاً این دو اگرچه با بسترهای اندیشه ای و اعتقادی
(انحرافی) دین شکل گرفته اند اما نقش سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی غرب و صهیونیزم در
شکل گیری و تقویت آنها و نیز نفوذ در این دو جریان، کاملاً آشکار است.ثانیاً تلاش و مبارزه آنها را نمی توان دفاعی و از نوع
مقاومت دانست؛ بلکه آنها برای نیل به اهداف خود یعنی تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خویش
در جهان اسلام، به شکل تهاجمی عمل می کنند.ثالثاً این تهاجم در درجه اول و اساساً در
داخل جهان اسلام و علیه مسلمانان می باشد و نه علیه نظام سلطه، آمریکا و اسرائیل. القاعده
در جنگ علیه شوروی سابق در افغانستان کاملاً مورد حمایت نظام سلطه و غرب بود. داعش
توسط غربیها بنیاد نهاده شد، حمایت گردید و می گردد. اسرائیل آشکارا از تروریست های
تکفیری حمایت می کند، مجروحین آنها را درمان می نماید و حتی این مسئله را پنهان نمیکند.رابعاً
مسئله فلسطین برای آنها عملاً یا مطرح نیست و یا
در اولویت نمی باشد؛ بلکه آن را یکی از مسائل بیشمار اسلامی میدانند که بعد
از تشکیل حکومت باید به آن نیز توجه داشت.محور مقاومت اسلامی، طرف اصلی و خصم نظام
سلطه و اسرائیل می باشد؛ در حالی که القاعده و داعش و دیگر گروههای همانند آنها، ابزار
نظام سلطه و در خدمت آن هستند. (بجنوردی، القواعد الفقهیه ج 1، ص 157)
طرف های مقابل
مقاومت
تمامی کشورها،
سازمانها ، گروهها و افراد در قالب نظام سلطه که در رأس آنها ایالات متحده آمریکا و
پس از آن اسرائیل قرار دارند و در دشمنی با اسلام و مسلمانان بویژه مسلمانان منطقه،
انقلاب اسلامی ایران و مردم فلسطین در یک همسویی و همکاری قرار گرفته اند. در منطقه
غرب آسیا، عربستان، مهمترین متحد نظام سلطه و صهیونیزم میباشد و در حدود چهار دهه
گذشته پیوسته در مقابل محور مقاومت، قرار داشته است(سجادی، 1383: 176).
اهداف مقاومت
مقاومت اسلامی
اساساً در برابرظلم ، تجاوز و اشغالگری، دین ستیزی، سلطه استکبار و متحدان آنها شکل
گرفته و هدفش حفظ حقوق، دفع ستم، رفع اشغال ، حفظ استقلال، جلوگیری از سلطه و حفظ دارائیها
مطابق آموزه ها و احکام دین می باشد. عدالت محوری، ظلم ناپذیری، دفاع از مظلوم و نفی
سلطه کفار از جمله مهمترین مؤلفه ها در این چهارچوب می باشند.حفظ دین، حفظ انقلاب اسلامی
و نظام جمهوری اسلامی ایران، باز پس گیری سرزمینهای اشغالی در فلسطین، دفاع از تمامیت
ارضی، حفظ استقلال و حق تعیین سرنوشت نیز جلوگیری از غارت منابع و ثروت در عراق، سوریه،
لبنان ، یمن و بحرین ، از جمله اهداف مشخص و عینی محور مقاومت می باشند. (غفوری،
1378: 23)
عرصه ها و شیوه
های مقاومت
مقاومت، تمامی
عرصه های زندگی اعم از: سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را در بر می گیرد. هر عرصه
ای که نظام سلطه، دین اسلام و مسلمانان و داشته های آنها را مورد تجاوز و تعدی قرار
می دهد، عرصه مقاومت را شکل می دهد.
دست آوردهای
مقاومت (شرایط و توانمندیهای فعلی)
مقاومت در
برابر سلطه، دست آوردهای زیادی در جهان و منطقه داشته است که از جمله آنها می توان
به موارد ذیل اشاره کرد:حفظ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران بعنوان محور
اصلی و حامی مقاومت.کمک به حفظ، تقویت و تداوم
مقاومت مردم فلسطین.شکسته شدن ابهت و اسطوره شکست ناپذیری نظام سلطه و صهیونیزم.گسترش و تقویت روحیه مقاومت
در برابر نظام سلطه و صهیونیزم در جهان بویژه در جهان اسلام.شکل گیری هسته های جدید
مقاومت مردمی درمنطقه؛ مانند: گروههای مقاومت مردمی درعراق(حشد الشعبی) افغانستان(فاطمیون)،
پاکستان(زینبیون)، سوریه(گروههای داوطلب مردمی) و یمن(انصارالله).شبکه ای شدن مقاومت
بویژه در سطح منطقه. زیرا آنها (گروههای مختلف مردمی مقاومت و ...) در یک جبهه در سوریه
علیه نظام سلطه و صهیونیزم جنگیدند.قدرت یابی محور مقاومت اسلامی در عرصه های فرهنگی،
امنیتی و نظامی ، علمی و فنی، اقتصادی نیز هم افزایی قدرت در آنها از طریق فعالیتهای
شبکه ای. همین که نظام سلطه و متحدانش با تمام توانمندیهای وسیع سیاسی، رسانه ای، مالی،
اطلاعاتی و امنیتی نیز نظامی خود در برابر
محور مقاومت قرار گرفته و از شکست دادن آن عاجز شده اند، خود گویای میزان قدرت مقاومت
می باشد.تجارب محور مقاومت در عرصه های مختلف بویژه در عرصه های اطلاعاتی، امنیتی و
نظامی . پیروزیهای مقاومت در لبنان و فلسطین: خروج نیروهای اسرائیل از لبنان در سال
2000، جنگ 33 روزه در لبنان(2006) ، جنگ 22 روزه در غزه(2008-2009) ، جنگ 51 روزه در
غزه(2014) ، شکست داعش در عراق، پیروزیهای پی در پی مقاومت در سوریه، پیروزیهای انصارالله
در یمن. (میرآخوندی و شجاعی، 1367، 394)
چشم انداز مقاومت
به دلایل
و عوامل مختلف ، مقاومت اسلامی در برابر نظام سلطه و صهیونیزم گسترش خواهد یافت و تقویت
خواهد شد. مهمترین این دلایل و عوامل عبارتند از:افزایش تجاوزات، ستمگریها و اقدامات
جنایت آمیز نظام سلطه در جهان؛ بویژه علیه اسلام و مسلمانان.آشکار و علنی شدن این تجاوزات،
ستمگریها و اقدامات جنایت آمیز.آگاهی و تنفر
روز افزون ملتها نسبت به ماهیت و عملکرد نظام سلطه در جهان و بویژه در جهان اسلام.آگاهی
در حال افزایش ملتها نسبت به حقوق- بویژه حق سرنوشت- خویش.گرایش و علایق فزاینده به مقاومت.قدرت روز افزون مقاومت.
(دهشیری، 1378: 130)
مقاومت فرهنگی؛ معنا، امکان و راهبردها
انقلاب اسلامی
– به همراه خود-
نظامات و مفاهیم متفاوتی که آورد، یکی هم به مفهوم مقاومت برمیگردد و مطابق رسالت
گروه، می خواهیم مقاومت را از زاویه فرهنگی بررسی کنیم. در عین حال بنابراین شد که
از همین زاویه، سعی کنیم رویکردهای متفاوت را در کنار هم بنشاسیم تا دریافتهای جامعتر
و وسیعتری ساخته و پرداخته شود. جناب آقای دکتر متقی از زوایای بینالمللی به جریان
نگاه دارد. آقای دکتر مهام، نگاه ظرافتگونه به بحث دارند، آقای دکتر بابایی، ترکیبی
از مطالعات برهانی و سیاستپژوهی به کار خواهد برد.حتما قید فرهنگی را در نظر داشته
باشید و البته چگونگیها بسیار در این بحث مهم هستند. فصل تمایز این مقاومت در عالم
معنای انتقلاب نسبت با مارکسیستی و اسلام طالبانی و داعشی و … نشان داده شود..انقلاب ایران دو تحول
بنیادین در روابط بین الملل برجا گذاشت. اول، تحول روششناسی مسلط روابط بین الملل
مبتنی بر نشانه های علمگرایی پوزیتیویستی و همچنین مبتنی بر قالبهای کمیگرایانه.از
سال ۱۹۷۹ به بعد، شاهد هستیم که فرارفتارگرایی در حوزه پژوهش روابط بین الملل ظهور
می یابد که قالب آن این است که آیا هنجارها، رفتارها، اندیشه ها، قالبهای تاریخی فراموش
شده می تواند بر الگوی کنش بازیگران در فضای روابط بین الملل تاثیری برجا بگذارد یا
خیر؟مفهوم مقاومت از آن مقطع زمانی ظهور پیدا کرد. مقاومت اول ماهیت روش شناسانه داشت
و در برابر روش کمی، فضای تحول را در روابط بین الملل اینگونه ایجاد کرد که خارج از
فضای ساختاری نظام بین الملل،بازیگران کوچک می توانند از طریق الگوی مقاومت نقش آفرین
باشند. (حقیقت، 1387: 118)لذا مقاومت به معنای نقش آفرینی است. به این معنا نیست که
بتواند روند سیاستها را تغییر دهد و با هویت پیدا می خورد و بحث این است که من که
هستم؟ اگر قبلا بحث اینگونه بود که من، احساس می کنم، پس، هستم؛ بحث جمهوری اسلامی
با این اندیشه روبرو شد که: من مقاومت میکنم، پس هستم. قبلا مباحث در ادبیات مارکستی
مطرح می شد و خیلیها این بحث را داشتند که ادبیات مارکستی مقاومت است.بلکه چون تاکید
بر دیالکتیک دارد به مقابله و فضای مربوط به تضاد توجه دارد لذا خیلی از بحثهای جنبشهای
مارکستی مقاومت بودند و حتی تئوریهای مقاومت را صاحب نظران به اقتصاد جهانی و عرصه
مجموعههای مارکستی پیوند می دهد است که با حوزه انقلاب ایران پیوند خورده و معادله
کنش و سنجش کنش را به هم می ریزد. مفاهیم و کنشی که ایران در حوزه و سیاست بین الملل
به کار گرفت نامانوس بود.نمونه آن تسخیر سفارت آمریکا آن هم به مدت ۴۴۴ روز. غیرمانوس
بود به این معنا که، کلارک، تقاضای دیدار با امام راحل را داشت و فکر می کرد با توجه
به دیدارهای با مقامات ایران در نوفل لوشاتو انجام داده بود لذا این شرایط برایش فراهم
می شود ولی نشد. بنابراین بحث اصلی مقاومت بحث مربوط به یک نوع اعتراض سازنده است.
حال اعتراض به چه؟ به ساختار نظام بین المللی. قبلا اعتراضی که وجود داشت ساختاری نبود،
بلکه به فرایندها، الگوهای رفتاری بود. بنابراین من فرارفتارگرایی در حوزه مناظرات
روابط بین الملل، مرتبط می دانم با فضای پژوهش روابط بین الملل که چگونه کنشها را
ثبت می کند و بحثهای مربوط به بعد از انقلاب است. نکته ای که بنده به آن توجه دارم
این است که بحثهای مدنظرمان واتسی و کتاب مورگن و کتاب نظریه سیاست بین الملل. اما
در سال ۱۹۸۱ ونت نظریه اجتماعی سیاست بین الملل را منتشر کرد و از فضای هنجاری و فرهنگی
نظریه ساختاری روابط بین الملل را نقد کرد.بحث اصلی برساختگرایی و ساختارکارگزار از
اینجا به بعد مطرح شد.انقلاب، نه با ادبیات لیبرالی پیوند داشته و نه با ادبیات مارکسیستی.
یک بحث جدید که به مولفه های اقتصادی این را برجسته نمی کند و معنای اصلی آن توسعه
به معنای کره جنوبی نیست و اینجا بود که اتفافا حوزه های پست مدرن هم، وارد کار شدند.
(دهقانی فیروزآبادی، 1388: 131) یعنی فوکو وقتی از انقلاب ایران به معنای روح جهان
بیروح یاد می کند به این خاطر که مبتنی بر مقاومت است و در مقاومت خشونت وجود ندارد
بلکه فلکسیبیتی وجود دارد.مقاومت قالب و ادبیاتی را تخریب نمی کند بلکه میسازد. واقعیت
هم این بود که انقلاب ایران نگاه و روح این بود که امام راحل در قم مستقر شد و بعد
از مشکلات قلبی ایشان در تهران ماندند و بر سیاستها نظارت قطعی عینی همه جانبه داشت
به این دلیل که فضای مربوط به نهضت آزادی امکان حراست از دستاورهای انقلاب را نداشت.
بحثهای مربوط به کردستان، سیستان و بلوچستان و … چالشهایی را به وجود آورده که چنانچه می خواست فضا در الگوی قبلی ادامه
داشته باشد طبعا نتیجه ای نداشت و بازرگان این را نمیپسندید و در کتاب انقلاب ایران
در دو حرکت، این فضا و الگوی رفتاری را نقد می کند و با الهام از کتاب برینگتون بحثهایی
را مطرح می کند که رادیکالیسم در ایران ظهور می یابد و با بنیانهای آغازین انقلاب که
روح جدیدی را در فضای جهانی دمیده بود متفاوت است. لذا نگاهم این است که بحثهای ونت
در قالب نقش عوامل فرهنگی و هنجاری و بحث مربوط به قالبهای تاریخی یک جامعه هیچ نامی
از انقلاب ایران نمی برد. بحثهای اسکاچ فولت می گوید، مذهب شیعه ذاتا مقاومت دارد.
به هر ترتیب این فضایی است که انقلاب ایران در ان شکل گرفت و اثری که در آن برجا گذاشت.
در مرحله دوم، بحث مربوط به ساختار نظام بین الملل است. ساختار دوقطبی است.عدم تعهد
رادیکال، زیربنای مقاومت است و این عدم تعهد، خیلی از دوستان این رویکرد را نمی پذیرند
و بحثشان این است که جمهوری اسلامی نگاهش مبتنی بر تعارض دار الاسلام و دارالکفر نیست
و ما چه بخواهیم و نخواهیم این واقعیت شکل گرفت و از نظر جمهوری اسلامی کل جهان شرق
و غرب مبتنی بر دارالکفر است اما رویا رویی ما با کجاست؟ از زمانی که امام بحث را دارد تا دیداری که مجلس
با رهبری داشتند این انگاره ذهنی قابل شاهد است که راه مذاکره با همه باز است و دیدار
و قرادادها وجود دارند اما ما در برابر یک سری اقدامات مقاومت می کنیم وقتی که گفته
می شود مذاکره نه! این نه به معنای نشانه ای از یک مقاومت است. آیا به معنای نه واقعی
است؟ خیر به معنای نه نه نیست. بلکه اینکه شرایط باید آماده شود برای اینکه چنین فضایی
حاصل شود و تا آن شرایط چه روندی وجود دارد، نامش مقاومت است. (شکوری، 1367: 367)آیا
در روند مقاومت تهدید و فشار وجود دارند؟ باید بگوییم بله, هر دو وجود دارند. آسیب
پذیری چطور؟ بله. پس مقاومت به معنای این است یک سری شرایط محدود کننده را از طریق
قابلیتهای بازدارنده بازتولید می کند. بحثی که من فکر می کنم جمهوری اسلامی از دو سال
پیش به بعد در این فضا قرار گرفته این است که توانسته مقاومت به حوزه بازدارندگی پیوند
دهد. مقاومت در یک نگاه ابتدا به ساکن به معنای نوعی پذیرش سیاست اجبار و فشار از طریق
تحمل است. اما فضای فعلی، مقاومت یعنی از آن زمانی که مطرح شد، سیاست خارجی ما سیاست
تهدید در برابر تهدید است. یا اینکه دوران بزن و در رو تمام شده است؛ اگر جنگی شروع
بشود شما شروع کنید اما ماهیت نامحدود دارد و لذا اقدام متقابل ما سنگین تر و متعارف
خواهد بود.نظریه پردازان پست مدرن بحث مربوط به مقاومت را با انقلاب ایران مطرح می
کنند اما مقاومت پست مدرن به معنای فوکویی این است که همیشه، سیاست، به معنای کنش مبتنی
بر قدرت بوده است. و هرگاه قدرتی ایجاد می شده بر برابر قدرت، قدرت شکل می گرفته. در
فضای جمهوری اسلامی، مقاومت به معنای پاسخی در برابر قدرت محسوب می شود. یعنی بحث مربوط
به فوکو این است که این مقاومت است که جایگزین سیاستهای قدرت شده است. زمانی که دانشجو
بودیم وقتی چریک های فدایی تظاهرات می کردند شعارشان این بود که می کشم می کشم آنکه
برادرم کشت! شعار انقلابی ها این بود که: برادر ارتشی، چرا برادر کشی؟! طرف مقابل را
در وضعیت ابهام قرار می داد. یا بحثی که مربوط به گذاشتن گل در لوله تفنگ بود. استراتژی
از لوله تفنگ بیرون می آید و حال با گل نشانه گیری می شود. مفهوم الله اکبر، قالبهای
هنجاری و آرمانی در برابر سیاست قدرت به کار گرفته می شود. لذا بحث مطروحه این است
که ایران دربرابر قدرت از گزینه مقاومت بهره می گیرد. و به کار می گیرد که مقاومتش
ماهیت هنجاری و ریشه های آرمانی دارد. نکته بعد این است که مقاومت تبدیل به یک گفتمان
شد که در حوزه سیاست خارجی، در حوزه عرصه زمامداری به کار گرفته شد. (امام خمینی،
1380: 4 / 317).نیروی بسیج نیرویی است که مقاومت است با کارکرد معطوف به قدرت و در
قالب گفتمان سازی شکل گرفته است. وقتی نگاه می کنیم می بینیم در جریان سازی های اجتماعی
و نهادی در حوزه سیاست بین الملل نیز قابل مشاده است که این بحث وجود ندارد که ائتلاف
معطوف به مقاومت باشد. بحث اصلی استفان والت مربوط به تهدید و ائتلاف سازی است. بحثی
که ایران دارد این است که مقاومت این جریان را از حوزه درون کشوری به حوزه منطقه ای
تسری می دهد.مقاومت قابل انعطاف است. لذا فکر نکنیم مقاومت یک نوع سیاست انجمادی است.
همان بحثهای لنین. همین بحث را استالین در قالب چارچوب استراتژی جهانی به کار گرفت.
به نظرم ما هم رویکرد مقاومت را داریم و هم مذاکره. ما با امریکایی ها در چارچوب مک
فالنیل مذاکره کردیم. بحث اصلی این است که وقتی موضوع پایان یافت روند مقاومت در لبنان
پایان نیافت. تنها چند گروگان آزاد شد. در مذاکرات برجامی نیز بنظرم چند گام عقب گذاشتیم
اما یک ماهیت تاکتیکی داشت. از نظر بنده، ماهیت انتقادی دارد ولی از نظر رهبری به نظرم
ایشان سرجمع توانستیم یک سری فشارهای حوزه مقاومت را برداشتیم و توانستیم خودمان را
بازتولید کنیم. لذا بحث ترامپ و نقشه راه پومپئو است ۱۲ شرط است که طبعا مقاومت را
پایان میدهد. لذا روند مذاکره با امریکا در فضای فعلی تعلیق است. لذا می توان به این
مسئله اشاره کنم که مقاومت از حوزه سیاست خارجی ایران عبور کرده همانطور که اندیشه
آزادی بعد از کنگره وین ۱۸۱۵ از فرانسه رخت بست اما در کشورهایی مانند اسپانیا اندیشه
آزادی خودش را بازتولید کرد. امروزه اندیشه مقاومت تنها مربوط به حوزه داخلی و سیاست
خارجی ایران نیست. اگر برگشت پذیری در سیاست خارجی ایران شکل بگیرد روندهای مقاومت
چه در شکل ساختاری و چه جنبشهای اجتماعی کارکردهای خودش را در فضای بین المللی خواهد
داشت. (حقیقت، 1376: 185)
«مقاومت» در گفتمان انقلاب اسلامی
جمهوری اسلامی
در چهل سال گذشته شاهد توطئه های رنگین کمانی بوده است، اما نه تنها این توطئه ها بازنده
جمهوری اسلامی از اهداف خود نبوده بلکه چون نظام به توانایی های خود و ضعف دشمن ایمان
داشته، توانسته است در جنگ اراده ها ارتش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی دشمن را مقهور
سازدکه رمز این عظمت و ماندگاری، دوام و قوام در منطق مقاومت و همراهی ملت نمایان می
شود. منطقی که ریشه در کلام وحی و گفتمان امام و رهبرمعظم انقلاب دارد. انقلاب اسلامی
و نظام دینی برخاسته از آن، با غلبه بر فتنه ها، توطئهها و نقشههای شیطانی جبهه استکبار
و عوامل داخلی آن، پا به چهل سالگی گذاشت. آینده این جهان از آن صالحان و شایستگان
است و قطعاً پیروزی با جبهه حق و مقاومت است. در اولین آیه میفرماید:«وَ نُریدُ أَنْ
نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ
نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ.»(قصص/5)آرى، فرعون براى انقراض بنىاسرائیل تلاش مىکرد،
در حالىکه ما مىخواستیم کسانى را که در زمین به استضعاف کشیده شده بودند نعمتى گرانسنگ
عطا کنیم؛ آنان را پیشوایانى قرار دهیم که از ایشان پیروى شود و مواهبى را که در اختیار
فرعونیان بود از آن ایشان کنیم.این آیه همان آیه معروفی است که وعده ظهور حجت خدا
حضرت صاحب الزمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را میدهد. ظهوری که آغاز تمدن بزرگ
اسلامی در تمام دنیاست. خداوند در آیهی دیگری همین مطلب را میفرماید:«وَ لَقَدْ کَتَبْنا
فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ.»(انبیا/105)و
به یقین، در زبور، کتاب آسمانى داود، پس از تورات، آن یادواره الهى نوشتیم که زمین
را از شرک و گناه پاک خواهیم ساخت و بندگان شایسته من آن را به ارث خواهند برد.این
آیات به روشنی نظریهی پایان تاریخ برخی نظریهپردازان غربی را باطل میکند. نظریهپردازانی
که بعد از سالها، خود زبان به اعتراف گشودند و ناکارآمدی نظام لیبرال دموکراسی را اعلام
کرده و افول موریانهای آن را فریاد زدند.با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و استقرار
نظام جمهوری اسلامی با مختصاتی متفاوت از تمامی نظامهای سیاسی موجود در جهان، تمامی
قدرتهای استکباری و شیطانی علیه انقلاب و جمهوری اسلامی آرایش گرفته، براندازی نظام
اسلامی را در دستور کارخود قرار دادند. در چهل سال گذشته استکبار جهانی با محوریت آمریکا
جبهه گستردهای علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران با هدف نابودسازی انقلاب اسلامی به
وجود آورد. تلاشهای جبهه استکبار مبتنی بر طرح ریزی ها، برنامه ریزیها و اقدامات
راهبردی در این چهل سال علیه انقلاب اسلامی و ملت ایران، نه تنها جمهوری اسلامی را
ساقط یا ضعیف نکرد، بلکه امروز جمهوری اسلامی در چهل سالگی خود، در اوج بالندگی، پویایی
و اقتدار قرار دارد. آمریکاییها با تبدیل رویکرد تقابل به تعامل با ایران از طریق
برجام هستهای در سالهای گذشته، تصور میکردند جمهوری اسلامی را در مسیر سازش و دست
برداشتن از مقاومت و تسلیم قرار داده اند (دهشیری، 1378: 130). هوشمندی رهبر حکیم و
بصیر انقلاب اسلامی، نقشه شیطانی آمریکا و متحدانش را خنثی کرد. اکنون آمریکا با خروج
از برجام و در پیش گرفتن راهبرد تشدید تحریم ها، بحران سازی در ایران را با هدف براندازی
جمهوری اسلامی از طریق جنگ همه جانبه اقتصادی دنبال میکند. البته در این میان تقسیم
کاری بین اروپا و آمریکا صورت گرفته، اروپاییها خواهان نگه داشتن جمهوری اسلامی ایران
در پای میز مذاکره برای امتیاز گرفتن در قبال دادن کمکهای مختصر اقتصادی هستند. در
چنین شرایطی، طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب در مقطع کنونی اتاق جنگ اقتصادی آمریکا علیه
جمهوری اسلامی وزارت خزانه داری آمریکا است؛ لذا اتخاذ ((راهبرد مقاومت)) مسیری است
که میتواند نظام سیاسی و ملت ایران را از معضلات پیش رو عبور دهد. ایران از تمامی
ظرفیتها و قابلیتها برای پیروزی بر دشمن برخوردار است. عامل اصلی پیروزی در این مصا
ف اصلی و همه جانبه بین دو جبهه حق و باطل، تداوم عزم و مقاومت در مردم و مسئولان نظام
است(امام خمینی، 1380: 2 / 725).
مقاومت
((مقاومت))
در لغت و اصطلاح به معنای به پاخاستن و برخاستن و نیز پایدار ماندن است. این واژه بر
وزن مفاعله و به معنای با کسی با هم برخاستن یا با هم از جا بلند شدن و باکسی ضدیت
کردن و نیز ایستادگی و پایداری کردن است. از معنای لغوی مقاومت چنین بر میآید که به
رویارویی در میدان جنگ محدود نیست و هر نوع مقاومت و پایداری در برابر عوامل برهم زننده
تعادل و توازن را شامل میشود. از دیگر سو، برخلاف تصور رایج، مقاومت به معنای انفعال
و انزوا و بی تحرکی نیست، بلکه مقاومت در ذات خود به پویایی، تحرک و اقدام رو به جلو
مشهود است؛ بنابراین مقاومت به مثابه تعریفی گفتمانی، مجموعهای از نشانه هاست که در
یک فرآیند، نظام معنایی خاصی را شکل میدهد. (بجنوردی، القواعد الفقیه، ج 1، ص 161
و فاضل لنکرانی، القواعد الفقهیه، ص 241)
مفهوم مقاومت در قرآن کریم
مقاومت در
قرآن فراتر از یک واژه یا اصطلاح است. مقاومت در قرآن یک فرهنگ است. قرآن وقتی میخواهد
فرهنگ مقاومت را تبیین کند و توضیح دهد، درمباحث گوناگون و در تجربههای عینی و زنده،
از واژههای استقامت، صبر و ثابت قدمی استفاده میکند. در مفهوم استقامت مدنظر قرآن،
دوام، ثبات و انجام درست فعل مدنظر است. فَاستَقِم کَما امرت؛ یعنی در باب آنچه به
تو امرشده باید مقاومت کنی و این مقاومت باید مبتنی بر انجام درست فعل باشد؛ یعنی انسان
کار را طوری انجام دهدکه هیچ گونه خللی در فعل او راه پیدا نکند؛ یعنی حق توحید را
به درستی ادا کردن. در برخی دیگر از آیات قرآن، مقاومت با واژه صبرآمده است. در دوآیه
از قرآن آمده است: ((استعینوا باالصبروالصلاه)) یعنی از شکیبایی و نماز یاری جویید.
صبر به معنای نگهداری و تحمل نفس در برابر امور سخت و بی تاب کننده، یکی از مفاهیم
مقاومت در فرهنگ قرآنی است. واژه ((ثبات قدم)) نیز در قرآن مفهوم مقاومت را در بر دارد.
این اصطلاح به مفهوم نیرومندی و پایداری در برابر دشمن در قرآن مطرح شده است. اول آن
که به عنوان یک اصل استوار در میان گروه مومن به خدا در طول روزگاران در سوره آل عمران
از زبان قرآن این گونه بیان شده که: ((وثبت اقدامنا، وانصرناعلی القوم الکافرین)) در
جای دیگری خداوند خطاب به مومنان فرموده است: ((یا ایهاالذین آمنوا اذا لقیتم فئهً
فاثبتوا...)) (ای اهل ایمان! هنگامی که در میدان نبرد با گروهی از مشرکان و کافران
برخورد کردید، ایستادگی نمایید- سوره انفال آیه ۴۵).
مقاومت در گفتمان امام و رهبری
مقاومت در
اندیشههای سیاسی امام (ره) و رهبری از جایگاه ویژهای برخوردار است. برای شناختن مفهوم
مقاومت در گفتمان نظام جمهوری اسلامی ایران بدون توجه به منظومه فکری بنیانگذار انقلاب
اسلامی و رهبری انقلاب نمیتوان به یک تعریف واقعی و مدل کاربردی نایل آمد. امام خمینی
(ره) در کتاب ((تحریر الوسیله)) با تمسک به قاعده قرآنی نفی سبیل تحقق آن را در شرایط
مقاومت محقق شدنی میدانند: ((اگر روابط تجاری با کفار موجب ترس بر حوزه اسلام شود،
ترک این روابط بر تمام مسلمانان واجب میشود. در اینجا فرق میان استیلای سیاسی یا فرهنگی
دشمن وجود ندارد. اگر روابط سیاسی که بین دولتهای اسلامی و دول بیگانه بسته میشود
و برقرار میگردد، موجب تسلط کفار بر نفوس و بلاد و اموال مسلمانان شود، یا باعث اسارت
سیاسی اینها گردد، برقراری روابط، حرام است و پیمانهایی که بسته میشود، باطل است....))در
تبیین و گفتمان امام و رهبری در حوزه مقاومت و کشف و استخراج نظام معنایی آن میتوان
به نتایج و برون داد این راهبرد گفتمانی دست یافت. برون داد گفتمان امام و رهبری در
مدیریت سیاسی داخلی و خارجی را در سه مفهوم انقلابی، انتقادی و تهاجمی بودن آن مقوله
بندی میکنند که بیان کننده رویکردی ترکیبی از عمل گرایی مبتنی بر واقع بینی، نوگرایی
و مصلحت گرایی مدبرانه در رفتار سیاسی است. (شیخ انصاری، المکاسب، ص 158 .)
مقاومت فعال یا تهاجمی
از دیگر شاخصههای
مفهوم مقاومت از منظر امام و رهبری، تهاجمی بودن آن است. تهاجمی بودن به آن معنا که
برای مقابله با استکبار جهانی باید طرح ریزی کرد و همه راهها و ایدهها را مورد بررسی
قرار داد. شیوه مبارزه انفعالی و آرایش دفاعی در برابر استکبار مناسب نیست و نیازمند
اتخاذ استراتژی فعال و تهاجمی است که بر روحیه تهاجمی استوار است. از نگاه امام و رهبری،
روحیه شاه سلطان حسینی، مساوی است با اتمام کار نظام جمهوری اسلامی. در سالهای اخیر،
برخی برای آن که فرهنگ و ایده مبنایی مقاومت را زیر سوال ببرند، بسیار کوشیدند تا شاید
این راهبرد که پشتوانههای دینی، عقلانی و تاریخی دارد، از دستور کار نظام خارج کنند؛
با این استدلال که مقاومت مستلزم هزینهها و امکانات کشور را دچار فرسایش میکند!مبتنی
بر همین نگاه، حضرت امام (ره) مقاومت در سطح جهانی را مورد توجه قرار داده و به تشکیل
هسته مقاومت در جهان و بسیج بزرگ سربازان اسلام تأکید کرده و تصریح دارند: ((بسیج تنها
منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و
در مقابل شرق و غرب ایستاد.)) این که میفرمایند: ((کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی
و غیر آسیب پذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام
و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد)) موید یک
مدل مقاومتی است که به طور همزمان حالت تهاجمی و تدافعی فعال را در دل خود دارد. (برسی،
مجمع البیان، ج 2، ص 128; فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 11، ص 83; ابن عربی، احکام القرآن،
ج 1، ص 640; ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 487; قرطبی، الجامع الاحکام القرآن،
ج 5، ص 419; رشید رضا، المنار، ج 5، ص 466; طباطبایی، المیزان، 5، ص 116; مراغی، تفسیر
المراغی، ج 4، ص 185; زحیلی، المنیر، ج 5، ص 325) مقاومت در منظومه فکری امام و رهبری
یک حرکت پیش رونده و تکاملی است که در عین برخورداری از پویایی، از ویژگی انعطاف و
انطباق با تحولات برخوردار است. در مقاومت همه جانبه مدنظر امام و رهبری، خلاقیت و
نوآوری موج میزند و تکیه به ظرفیتها و استعدادهای جبهه حق به ویژه ظرفیتهای داخلی
نقطه عطف آن را تشکیل میدهد. آرمان گرایی و واقع گرایی (واقع بینی) در منظومه فکری
رهبری مکمل یکدیگرند و در سیر مدیریت کشوری، ساختار منطقی معینی را ایجاد میکنند که
مفهوم مقاومت را از آسیبهای جریانهای متحجر و متجدد رئالیست مسلک مصون میدارد. همچنین
ایشان میفرمایند: ((آرمان خواهی یعنی این که واقعیتها نباید ما را از آرمانها دور
کند؛ واقعیتها باید مثل پلکانی ما را به آرمانها نزدیک کنند.))رهبر معظم انقلاب در
سخنرانیهای اخیرشان ضمن ترسیم مختصات منطق مقاومت به محصول مقاومت که همان صدور انقلاب
به دیگر کشورها و شکستهای پی درپی آمریکا و استکبار در منطقه است، اشاره نموده و
هدف مقاومت را در رسیدن به نقطه بازدارندگی در مقابل دشمن دانسته اند و افزودند گزینه
قطعی ملت ایران، مقاومت است و این برخورد (برخورد با آمریکا) برخورد اراده هاست و اراده
ما قوی تراست، چون علاوه بر اراده خود، توکل به خدا را هم داریم. سن تزو استراتژیست
چینی در ((هنرجنگ)) مینویسد:"صد بار پیروزی با صد نبرد هنر نیست، مطیع و مقهورکردن
ارتش دشمن، بدون نبرد با آنها هنر اصلی است. "همانطور که در ابتدای مطلب اشاره
شد، جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته شاهد توطئههای رنگین کمانی بوده است، اما نه تنها
این توطئهها بازنده جمهوری اسلامی از اهداف خود نبوده بلکه، چون نظام به تواناییهای
خود و ضعف دشمن ایمان داشته، توانسته است در جنگ ارادهها ارتش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی،
امنیتی دشمن را مقهور سازدکه رمز این عظمت و ماندگاری، دوام و قوام در منطق مقاومت
و همراهی ملت نمایان میشود. منطقی که ریشه در کلام وحی و گفتمان امام و رهبرمعظم انقلاب
دارد. ( ابومسلم اصفهانی، ۲۰۰۹م، ج۳، ص۱۷۶).
مؤلفه های فرهنگی گفتمان مقاومت اسلامی در جهان اسلام
بیداری اسلامی
که در سال های اخیر از تونس شروع و در مصر به اوج خود رسید و سپس با استمرار در لیبی،
یمن، بحرین وغیره همچنان در اوج است، مسیری برگشت ناپذیر دارد و چهره خاورمیانه را
دگرگون خواهد کرد. این تحوّلات اتفاقی ساده و خطی نبوده، بلکه بسیار پیچیده و محصول
سال ها انتظار و کنش توأمان و علل و عوامل گوناگون بوده است که عنصر مقاومت اسلامی
برجسته ترین آن ها است.اعتقاد دینی، هویت ملی و ایدئولوژی اسلام سیاسی مهم ترین مؤلفه
های فرهنگی مقاومت اسلامی هستند که در ایجاد، تقویت و استمرار گفتمان مقاومت اسلامی
در خاورمیانه و همچنین غلبه بر گفتمان های غربی و یا بنیادگرا نقش اساسی دارند و غفلت
از هرکدام از این مؤلفه ها باعث خواهد شد تا گفتمان مقاومت اسلامی از سوی گفتمان های
معاند به چالش کشیده شود. خاورمیانه به تعبیر بسیاری از صاحب نظران ژئوپلیتیک، هارتلند
جهان است. در نظریه های کلاسیک، اهمیت منطقه خاورمیانه به دلیل منابع فراوان زیرزمینی
و موقعیت برتر جغرافیایی آن بود، ولی آنچه در سه دهه اخیر به یکی از زیرساخت های اساسی
و تعیین کننده تحولات خاورمیانه تبدیل شده، ایدئولوژی های مقاومت اسلامی، هویت بخش
و مبارزه طلبانه بوده است که در پی انقلاب اسلامی از پراکندگی و در حاشیه بودن خارج
و ابعادی فراگیر و حضور جدی در متن تحولات خاورمیانه ایفا کرد(بجنوردی،۱۴۱۹ق، ج۲، ص۱۸۷.).
با توجه به مبانی نظری و ریشه های کسب قدرت در اسلام، می توان از فرهنگ مقاومت و روحیه
شهادت طلبی به مثابه یک مؤلفه قدرت نرم کشورهای مسلمان یاد کرد. مقاومت و شهادت در
اندیشه سیاسی شیعه، عامل نجات بخش و یک هدف راهبردی تلقی می شود که خاستگاه آن اعتقادات
و باورهای دینی مردم مسلمان است. حضور این دو عنصر در حیات سیاسی و اجتماعی مسلمانان،
نقش برجسته ای در به وجودآوردن هویت دینی، فرهنگی و بومی مسلمانان داشته و در هر دوره
ای که از آن غفلت شده، بیچارگی و ذلت را به دنبال داشته است. شرط مقاومت، یاری کردن
دین خداست:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ
یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ.»(محمد/7)اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر خدا را یارى کنید
و براى خشنودى او با کافران بجنگید و از دینش حمایت کنید، او نیز با فراهم آوردن اسباب
پیروزى، شما را یارى مىکند و گامهایتان را در میدان نبرد استوار میسازد.اولین اثر
یاری خدا و رسولش، نصرت الهی و ثابت قدمی مؤمنان است. منظور از اینکه خدا مؤمنان را
یاری میکند؛ یعنی اسباب پیروزی بر دشمن را برایتان فراهم مىسازد. به هر وسیلهای؛
با انداختن ترس در دل دشمنان، دادن قدرت اراده به مؤمنان، برنامهریزی دقیق، یاری فرشتگان،
تغییر مسیر حوادث به نفع مؤمنان، جذب مردم به مؤمنان. این تعبیر، بهترین تشویق برای
مقاومت و مبارزه است. چون مؤمنان را به قدرت نامحدود خدا متصل میکند. همین تعبیر را
در آیهی دیگری میفرماید:«وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ
لَقَوِیٌّ عَزیزٌ.»(حج/40)قطعا خدا کسانى را که او را یارى مىدهند یارى خواهد کرد،
چرا که خدا نیرومند و شکستناپذیر است. از سوی دیگر، دشمنان با دسیسه های مختلف به
دنبال به چالش کشاندن مقاومت اسلامی در خاورمیانه هستند. در شرایط کنونی با پررنگ شدن
بنیادگرایی سلفی در منطقه و یکسان انگاشته شدن بنیادگرایی با مقاومت اسلامی بیم آن
می رود که توان و تجهیز قدرت های بزرگ و صاحب نفوذ در خاورمیانه و اتباع منطقه ای آن
ها زیر پرچم بنیادگرایی ستیزی و مبارزه با تروریسم، علیه مقاومت اسلامی به کار گرفته
شود. چنانکه این پروژه چند سالی است در کنار اسلام هراسی و شیعه هراسی
آغاز شده است. ازاین رو شناسایی مؤلفه های فرهنگی مقاومت اسلامی که درواقع،
«گفتمان مقاومت اسلامی» است هم مرزهای اصولی آن با بنیادگرایی را تعیین می کند و هم
موجب تقویت گفتمان مقاومت اسلامی می شود که این گفتمان بنیادی ترین نقش را در عمل سیاسی
و اعتقادی مقاومت اسلامی در منطقه خواهد داشت . به عبارت دیگر، بدون شناسایی مؤلفه
های فرهنگی گفتمان مقاومت اسلامی در خاورمیانه میزان آسیب پذیری آن به دلیل التقاط
و آمیزش ناخواسته با جریان بنیادگرایی افزایش خواهد یافت؛مؤلفه های فرهنگی مقاومت اسلامی
در خاورمیانه کدام اند؟ فرضیه اصلی نیز مشتمل بر این است که «اعتقاد دینی، هویت ملی
و ایدئولوژی اسلام سیاسی مهم ترین مؤلفه های فرهنگی هستند که در ایجاد و استمرار گفتمان
مقاومت اسلامی در خاورمیانه ایفای نقش می کنند».(موسوی سبزواری،۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۴۳؛ قرائتی،
۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۹۰؛ جعفری، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۵۹۶.)
پیدایش و سقوط گفتمان ها
وجه استعماری
و اسطوره ای گفتمان باعث تقویت و پذیرش عام آن می شود، ولی منبع ضعف آن نیز تلقی می
شود. اگر گفتمان نمایانگر کمال و آرمانی بی نقص است، باید به همه بحران ها و تقاضاهای
اجتماعی پاسخ دهد، ولی این کار در عمل هیچ گاه ممکن نیست، زیرا امکان ساماندهی نهایی
و کامل واقعیت وجود ندارد. ازاین رو، وقتی یک گفتمان، مسلط می شود به اجبار از شکل
استعماری خود فاصله گرفته، به واقعیت و محتواهای عینی خود روی می آورد و درنتیجه تعداد
زیادی از تقاضاها و بی قراری ها از دایره گفتمان خارج می شود. بدین ترتیب، قدرت استعاری
گفتمان کاهش می یابد، ضعف ها و آسیب هایش آشکار می شود. وقتی گفتمان مسلط نتواند وعده
های خود را عملی سازد و بر بی قراری ها فائق آید، بخش هایی از جامعه به تدریج از آن
فاصله می گیرند و این گونه، گفتمان مسلط کم کم روبه زوال می رود، طرفدارانش اندک اندک
دچار نارضایتی، تردید، ازخودبیگانگی و بحران هویت شده و آماده هویت یابی به گفتمان
های جدید می شوند. در طی این فرایند افق تصویری جامعه تغییر می کند و گفتمانی دیگر
بر ذهن های جمعی چیره می شود. در این میان، گفتمانی که از بازسازی تئوریک بازماند یا
جنبه های خاص گرایانه آن غلبه یابد و تولید اندیشه و بازسازی فضای استعاری در آن متوقف
شود، سرانجام در برابر موج فزاینده بی قراری ها و تکثر روبه رشد جامعه سر فرود آورده،
عرصه را به رقیبان واگذار خواهد کرد؛ بنابراین، می توان مراحل زیر را در پیدایش و سقوط
گفتمان ها تشخیص داد( جعفری ، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۵۹۸-597):گسترش بی قراری ها و بحران های
ارگانیک و تضعیف گفتمان مسلط : در این مرحله ریزش نیروها و دال های گفتمانی مسلط آغازشده
و این گفتمان، ناتوان از توضیح و تفسیر واقعیت و ناکام از ساماندهی جهان اجتماعی، شاهد
پراکنده شدن افراد از گرد خود و پیدایش رقیبان قدرتمند است .رقابت گروه های رقیب: گروه
های رقیب برای ارائه اسطوره ای که بحران را حل کند، می کوشند تا عاملان اجتماعی را
به شیوه ای جدید هویت یابی کرده و تفسیری نوین از واقعیت و جامعه مطلوب ارائه کند.برتری
یک گفتمان بر دیگران: عامل این برتری، ویژگی عام گرایانه و استعاری آن است . در این
حالت خصلت نفی و نقد گفتمان مسلط، برجسته تر است و دشمنی با آن عامل اتحاد و انسجام
گفتمان تلقی می شود.ایجاد یک نظم اجتماعی نوین: گفتمان هژمونیک به افق نمادین جامعه
تبدیل می شود.چهارچوب های بدیل را به عنوان نامشروع، غیرعقلانی، باطل و نامنسجم طرد
و سرکوب می کند و جامعه را به شیوه خود سامان می دهد. (سبزواری، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۳۷۸.)
مقاومت اسلامی در خاورمیانه در بستری تاریخی حول گفتمان
های فرهنگی
درباره منشأ
پیدایش مقاومت اسلامی در میان متفکران اختلاف نظر وجود دارد. برخی سید جمال الدین اسدآبادی
را بنیان گذار بیداری اسلامی می دانند و آغاز مقاومت اسلامی را به وی منسوب می دارند
و برخی دیگر انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) را نقطه آغازین این جنبش
می دانند. برای تبیین نحوه پیدایش گفتمان بیداری اسلامی، نظریه های مختلفی وجود دارد
که می توان آن ها را در دو گروه «درون زا» و «برون زا» تقسیم کرد. بر اساس نظریه های
برون زا تولد گفتمان بیداری اسلامی نه ناشی از نیازها و اجتهاد درونی، بلکه واکنش طبیعی
مسلمانان در برابر گفتمان غربی و هژمون شدن آن گفتمان است. از سوی دیگر، نظریه های
درون زا را می توان نظریه هایی برشمرد که معتقدند گفتمان بیداری اسلامی اگرچه در غیریت
و تضاد با گفتمان غربی خویش را معرفی کرده است، فرزند نیازها و حرکت های درونی دنیای
اسلام است و نمی توان آن را به صرف واکنشی به گفتمان غربی فروکاست . (شحاته،۱۴۲۱ق،
ج۳، ص۹۵۳.)
نحوه تولد گفتمان مقاومت اسلامی
موج اول؛ تولد اصلاح
گرایان
تقریبا تمام
محققانی که درباره فرازوفرودهای تمدن اسلامی تحقیق کرده اند (ازجمله طباطبایی، قانعی
راد، علمداری وغیره) بر این باورند که رکود تمدن اسلامی تقریبا از قرن هفتم و هم زمان
با حمله مغول شروع شد و نقطه مقابل این سال ها مصادف با خروج غرب از قرون وسطی بود،
به تعبیر استاد مطهری «از حدود نیمه دوم قرن سیزدهم اسلامی و نوزدهم مسیحی جنبش اصلاحی
در جهان اسلام آغاز شد که ایران، مصر، سوریه، لبنان، شمال، افریقا، ترکیه، افغانستان
و هندوستان را در برگرفت. در این کشورها کم وبیش داعیه داران اصلاح پیدا شدند و اندیشه
های اصلاحی را عرضه کردند. این جنبش ها به دنبال رکودی چند قرنی رخ دادند و تا حدودی
واکنشی به هجوم استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب بودند و نوعی بیدارسازی و رنسانس
(تجدید حیات) در جهان اسلام به شمار می آیند.» (مطهری، ١٣٥٨: ٤٥).جوامع اسلامی در دوره
موج اول مقاومت اسلامی دارای ویژگی هایی هستند که از جمله آن هامی توان به مواردی
را اشاره کرد:شروع استعمار در جهان اسلام؛ بی خبری مسلمانان از رشد تمدنی غرب و عقب
ماندگی جوامع اسلامی؛گرایش به خرافه گرایی و فرقه سازی در بخش هایی از جوامع اسلامی؛
آغاز مهاجرت یهودیان به فلسطین (١٨٨١ م)؛ عدم شکل گیری دولت - ملت های مستقل در جهان
اسلام (محدود بودن تعداد کشورهای اسلامی)؛ وجود خلافت اسلامی در کشور بزرگ عثمانی و
نارضایتی بخش های تابعه (جوامع عربی) از حاکمیت وقت.چنانکه از خصوصیات ذکرشده نیز برمی
آید، در این دوره گفتمان غربی به واسطه پیشرفت های صنعتی کشورهای غربی و ناآگاهی و
غفلت مسلمانان وارد سرزمین های مسلمانان می شود. در چنین شرایطی موج اول متفکران مقاومت
اسلامی پا به عرصه گذاشتند. سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، اقبال لاهوری، عبدالرحمن
کواکبی و سید قطب را می توان در این دسته تقسیم بندی کرد. به هرحال خصایص موج اول را
می توان در اصلاحی بودن اندیشه، فردی بودن، نامشخص بودن حکومت سیاسی مورد نظر و نبود
تشکیلات برشمرد.
موج دوم؛ انقلاب
و جهاد
«یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ
فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»«ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید
و به او [توسل و] تقرب جویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید».(مائده/35)خداوند
در این ایه راه رستگاری را سه چیز بیان می فرماید: «تقوا، وسیله ای به سوی خدا و جهاد
در راه خدا» یعنی هر سه این لوازم برای رستگاری لازم است که تقوا عبارت از ترک گناه
و انجام واجبات است و وسیله به سوی خدا طبق فرمایش امیرالمومنین علی(ع) اهل بیت می
باشند و جهاد نیز کوشش در آن مسیری است که خداوند به آن دستور داده است.«لاَّ یَسْتَوِی
الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی
سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ
وَأَنفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ
اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»«مؤمنان خانهنشین که
زیاندیده نیستند با آن مجاهدانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد میکنند یکسان
نمیباشند خداوند کسانی را که با مال و جان خود جهاد میکنند به درجهای بر خانهنشینان
مزیت بخشیده و همه را خدا وعده پاداش نیکو داده ولی مجاهدان را بر خانهنشینان به پاداشی
بزرگ برتری بخشیده است.» (نساء/95)این أیه یرباره ی کسانی است که ظاهراً مؤمنند ولی
بدون عذر از جهاد در راه خدا سر باز می زنند و خداوند دو بار در این ایه می فرماید
مجاهدین بر کسانی که تلاش نمی کنند برتری دارند و برتری آن ها عظیم است و درجه آن ها
یکسان نیست و این دو گروه هرگز یکسان نخواهند بود.از طرفی این ایه مربوط به زمانی است
که جهاد واجب کفایی باشد و با عدم جهاد آن عده ضرری متوجه جامعه نگردد والا همان گونه
که در ایه بعدی خواهید دید در زمانی که نرفتن به جهاد باعث ایجاد مشکل برای مسلمین
گردد و یا به حد کفایت به جهاد نرفته باشند، عدم اقدام برای جهاد گناه بزرگی است که
مستوجب عذاب الهی خواهد بود.موج دوم را می توان کاملا متفاوت از موج اول دانست. درحالی
که در موج اول حرکت ها اصلاحی و فردی بودند، در موج دوم گفتمان مقاومت، لزوم حرکت های
مؤثر در مقابل فشار همه جانبه غرب احساس شد. در این مرحله اسلام رنگ ایدئولوژی به خود
می گیرد و گفتمان اسلام سیاسی به دنبال تحولات خاص در جهان اسلام به دنبال مبارزه پیش
می رود. در موج دوم، تقابل گفتمان اسلامی با گفتمان غربی رنگ قهرآمیزی پیدا می کند
و اسلام سیاسی جایگزین اسلام فردی و منفعل می شود. در این دوره مفصل بندی جدیدی در
گفتمان مقاومت شکل می گیرد. برخی از عوامل مؤثر در شکل گیری مفصل بندی جدید را می توان
این گونه دسته بندی کرد: ظهور رژیم نامشروع صهیونیستی در فلسطین و رسمیت یافتن آن توسط
سازمان ملل در سال ١٩٤٨ مافول ناسیونالیسم عرب در مبارزه با اشغالگران قدس و لزوم ایدئولوژی
جایگزین؛. تغییر رویکرد استعمار از استعمار کهن به استعمار نو؛٤. هژمون شدن عنصر سبک
زندگی از گفتمان لیبرال غربی در جهان اسلام؛. وقوع انقلاب اسلامی ایران.موج دوم مقاومت
اسلامی از نظر زمانی تقریبا از تأسیس رژیم اشغالگر قدس از سال ١٩٤٧ م تا فروپاشی شوروی
در سال ١٩٩٠م را شامل می شود. در این دوره گفتمان مقاومت دال دارالسلام دارالحرب را گسترش می دهد و می کوشد تا از طریق
مبارزه با حکومت های غیرمردمی و پیرو گفتمان غربی، توان هژمون شدن خویش را افزایش دهد.
بی شک وقوع انقلاب اسلامی در ایران چونان روحی بود که به کالبد گفتمان زخمی و افسرده
مقاومت اسلامی دمیده شد. انقلاب اسلامی از طریق مختلف در توسعه و تکثیر گفتمان مقاومت
نقش چشمگیری داشته است . عناصر این انقلاب از جمله مبارزه، ایدئولوژی اسلام سیاسی،
ایستادگی، نهراسیدن از مرگ و شهادت و رهبری دینی توجه بسیاری از مسلمانان را به خود
جلب کرد. شعار «نه شرقی، نه غربی» انقلاب این پیام را به دنبال داشت که به رغم وجود
جهان دوقطبی می توان بدون تکیه بر ابرقدرت ها زندگی کرد. طاهر ابو لؤلؤ در این زمینه
می نویسد: «در حقیقت، ایران، مسلمانان سراسر جهان را زنده کرد، مسلمانان همواره به
ایران نگاه می کنند و ایران اراده مستضعفان است.» (کدیور، ١٣٧٤: 38)
موج سوم؛ مشارکت
و جهاد
گفتمان مقاومت
اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران به مرحله حساسی رسید. از یک سو، نظریه اسلام سیاسی
مورد آزمون قرارگرفته و از سوی دیگر، شرایط در عرصه بین المللی با تغییرات گسترده ای
همراه بوده است . حضرت امام خمینی (ره) در دوره های مختلف همواره بر دال مرکزی فرهنگ
و مقاومت تأکید می کردند. ایشان می فرمایند: «من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی
با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمان ها در جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی
هم ندارد که مسلمان های جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی
جاه طلبی و فزون خواهی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد... ما باید در ارتباط با
مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان،
با تمام وجود تلاش کنیم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم . .. باید بسیجیان
جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، زیرا بسیج تنها منحصر
به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل
شرق و غرب ایستاد.» (صحیفه نور، ١٣٧٨: ٣٦٤)انقلاب اسلامی ایران در تولد و تحرک سیاسی
بسیاری از جنبش های اسلامی سیاسی نقش داشته است. چنین تأثیری با مروری بر پرونده سیاسی
جنبش های اسلامی دهه های اخیر به روشنی دیده می شود.برخی از گروه های اسلامی سیاسی،
تولد و موجودیت خود را مدیون انقلاب اسلامی اند. این گروه ها دو دسته اند: دسته ای
که از یک جنبش اسلامی غیرفعال پیشین منشعب شده اند؛ مانند امل اسلامی از جنبش امل و
جنبش جهاد اسلامی از اخوان المسلمین فلسطین که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی،
نخستین مرکز جهاد اسلامی فلسطین در نوار غزه فعال شد. دسته دوم، وابسته به جنبش و گروهی
نبوده اند، بلکه پدیده هایی جدید هستند. نهضت اجرای فقه جعفری پاکستان را می توان در
این گروه جای داد. دسته اخیر بیش از دسته نخست، مدافع و متأثر از انقلاب اسلامی است،
اما همه این گروه ها در دفاع از انقلاب اسلامی ایران، پیروی از رهبری آن و نیز الگو
قرار دادن آن، اتفاق نظر دارند. علاوه بر بازتاب ها و فعالیت های سیاسی، انقلاب اسلامی
ایران ارزش های فرهنگی را در مبارزه جنبش های اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزش ها،
گرایش به جهاد است. جنبش های اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار
را به عنوان اصول اساسی پذیرفته اند. به بیان دیگر، اصولی چون جهاد، شهادت و فداکاری
که سمبل حرکت های انقلابی شیعیان و شعار انقلاب اسلامی بود، به عنوان اصول اساسی مبارزه
پذیرفته شد و به آن، علی رغم هجمه تبلیغاتی وسیع امپراتوری رسانه های غربی به دیده
تکلیف دینی می نگرند.جنبش های سیاسی اسلامی
معاصر، این کلمات را به شکل های مختلفی چون عملیات شهادت طلبانه یا مبارزه مسلحانه
و جنگ به کار گرفته اند. (جعفریان، ١٣٨٠: ٢٣٨)
بنیادگرایی
سلفی
بنیادگرایی
دینی در معانی گوناگونی به کار رفته است که برای این معانی نمی توان وجه مشترک خاصی
را پیشنهاد کرد. تنها ویژگی مشترک و کلان تمامی این کاربردها را می توان تضاد غیرقابل
رفع آن ها با مدرنیسم غربی نامید. نخستین کاربرد این واژه در مورد مسیحیت پروتستان
امریکایی بوده که با آموزه هایی چون تقدس متن و الفاظ کتاب مقدس، مبارزه آشتی ناپذیر
با الهیات مدرن و هرگونه اقدام برای سکولاریزه کردن جامعه مسیحی و زندگی تحول یافته
معنوی با شاخص های اخلاقی همراه بوده است. دومین کاربرد بنیادگرایی، در مورد اسلام
گرایان معاصر است که در این کاربرد کل جریان اسلام گرایی در برابر جریان غرب گرا «بنیادگرا»
خوانده می شوند. این نوع نگرش، مبتنی بر همان اسلام هراسی است که تصویری خشن، تروریستی
و ویرانگر از اسلام ارائه می کند.کاربرد سوم مفهوم بنیادگرایی، اطلاق آن بر جریان
«عقل گریز و متصلب اسلام گرا» است. مراد ما از بنیادگرایی همین جریان عقل گریز متصلب
است که به رد مطلق دستاوردهای بشری به عنوان بدعت می پردازند که نمونه بارز آن را می
توان در جریان های سلفی گری معاصر عربستان، پاکستان، افغانستان و دیگر نقاط جهان اسلام
مشاهده کرد و جریان های طالبانیسم و القاعده و داعش از نمونه های کامل آن هستند. واقعیت
این است که میان اسلام سیاسی و بنیادگرایی تفاوت های برجسته ای وجود دارد. مفهوم بنیادگرایی
به هیچ وجه گویای معنی و مفهوم اسلام سیاسی نیست.بنیادگرایی در ساده ترین تعریف دفاع
از سنت دینی با زبان سنتی و در چهارچوب گفتمان سنتی است و این مفهوم برای اشاره به
دال اسلام سیاسی نارسا و غیر وافی است، زیرا گفتمان اسلام سیاسی بر مرجعیت اسلام در
صورت بندی نشانه ها و دال ها و مفصل بندی عناصر حتی در چهارچوب مفاهیم و عناصر مدرن
تأکید دارد. در برخی از آیات قرآن کریم بر حق بیان از منظر ضرورت حقیقت یابی تأکید
گردیده است. به عنوان نمونه: "فبشّرعباد" الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولواالالباب؛(ای پیامبر) بندگانی را بشارت بده
که سخن را شنیده اما از بهترین آنها تبعیت می کنند. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان
کرده است و نیز آنان ارباب عقول و خردند. "(زمر/ 17-18) در این آیه بشارت به کسانی داده میشود که پس از
شنیدن سخن ها بهترین آنها را انتخاب می کنند. پر واضح است که در صورتی انتخاب و گزینش
سخن برتر میسر است که افراد اجازه بیان سخنان خود را داشته باشند. بنابراین، در این
آیه از منظر ضرورت پیروی از حقیقت آزادی بیان مطرح گردیده است. در آیه ای دیگر در این
باره آمده است: "ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی
احسن؛ به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو دعوت کن و با آنان با شیوه نیکوتر جدل نما".
(نحل/125) در این آیه به پیامبر(ص) سه روش برای گفتگو و رویارویی با مخالفان خود گوشزد
می شود: حکمت، موعظه و جدل نیکو. بی تردید،
در هر یک از این روش ها، پیامبر(ص) به مخالفان خود اجازه بیان و اظهار دیدگاه خود می
دهد. به عبارت دیگر، تحقق این سه روش برخورد با مخالفان در گروه پذیرش آزادی بیان برای
آنان است. در آیه ای دیگر نیز می توان به رسمیت شناخته شدن آزادی بیان را از منظر حقیقت
یابی مشاهده کرد:"و إن احد من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه
مأمنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون؛ و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد، پس به او پناه
ده تا کلام الهی را بشنود، سپس او را به مکانش برسان، این (آزادی) به این دلیل است
که آنان قوم ناآگاه هستند. "(توبه/6) در این آیه نیز اجازه بیان و اظهار نظربه
مشرکان داده شده، این افراد اجازه می یابند که به سرزمین اسلامی وارد شده، با طرح دیدگاه
خود و شنیدن کلام الهی، به حقیقت راه یابند. دقت در این آیه و آیات دیگر، این نکته
اساسی را نمایان میسازد که قرآن کریم حتی برای مخالفان و مشرکان آزادی بیان را به
رسمیت می شناسد که به طریق اولی می توان به رسمیت شناخته شدن این آزادی را برای مسلمان
در جامعه به منظور دستیابی به حقیقت استنباط نمود. افزون بر آزادی بیان در راستای حقیقت
یابی، در قرآن کریم آزادی بیان در راستای دادخواهی نیز مطرح شده است. قرآن کریم بیان رفتارهای نادرست افراد را به صورت
علنی تنها در صورت دادخواهی جایز می داند: "لایحب الله الجهر بالسوء من القول
الا من ظلم وکان الله سمیعا علیما؛ خداوند دوست ندارد که آشکارا از کسی بدگویی شود
مگر کسی که به او ظلم شده است و خدا همه سخنان را می شنود و از آنها آگاه است.
"(نساء/148) بر اساس این آیه آن گاه به کسی ظلمی صورت می گیرد فرد مظلوم برای
دادخواهی می تواند به بیان رفتارهای نادرست فرد ظالم نسبت به خود بپردازد. بدین ترتیب،
حق بیان برای افرادی که در جامعه با ظلم و ستم روبرو میشوند به رسمیت شناخته می شود.
قرآن کریم در چنین صورتی استفاده از قالب های بیانی همانند شعر را نیز تجویز می کند.
قرآن کریم پس از مذمت کسانی که پیامبر اسلام(ص) را شاعر و قرآن کریم را کتاب شعر می
دانستند، با تقبیح عمل شاعرانی که هیچ مرزی برای خود نمی شناسند، یک دسته از شاعران
را استثناء نموده، می فرماید:"الا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله
کثیرا وانتصروا من بعد ما ظلموا و سیعلم الذین ظلموا ایٍ منقلب ینقلبون؛ جز آن شاعرانی
که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و خدا را بسیار بیاد آورده و پس از آن که مورد
ستم قرار گرفتند (بازبان شعر) یاری طلبیدند و کسانی که ستم کردند بزودی خواهند دانست
که به چه جایگاهی باز خواهند گشت". (شعراء/227) بر طبق این آیه شاعران مؤمن می
توانند از شعر برای بیان ظلم هایی که بر آنان رفته استفاده نمایند و به دادخواهی خود
بپردازند. بنابراین، حق بیان برای افراد مظلوم در برابر ظلم و ستم ظالمان وجود دارد.
با توجه به آیات مذکور، می توان به این نتیجه کلی اشاره کرد که از دیدگاه قرآن کریم
افراد در جامعه برخوردار از حق بیان دیدگاه های خود به منظور کشف حقیقت و بیان ظلم
و ستم های صورت گرفته در جامعه و زندگی سیاسی اجتماعی به منظور دادخواهی بوده، در نتیجه
می توان این قسم از آزادی سیاسی اجتماعی را نیز از نگاه قرآن کریم قابل پذیرش دانست.
مؤلفه های فرهنگی مقاومت اسلامی در چهارچوب نظریه گفتمان
یکی از مهم
ترین مفاهیم بیان شده نظریه لاکلا و موف، دال ها هستند که در ترکیب با یکدیگر و به
واسطه جهت گیری در برابر گفتمان های رقیب، شاکله گفتمان را پایه ریزی می کنند. در میان
دال های مختلف تشکیل دهنده هر گفتمان، برخی از دال ها در مرکز قرار می گیرند و هسته
اصلی گفتمان ها حول محور آن شکل می گیرد. دال های مرکزی، دارای این خاصیت هستند که
عمل مفصل بندی حول آنان صورت می گیرد. به همین سبب است که در تحلیل گفتمان، بررسی این
گونه از دال ها اهمیت وافری دارد. «ایدئولوژی اسلام سیاسی، اعتقاد دینی و هویت ملی»
دال های مرکزی گفتمان مقاومت اسلامی هستند که گفتمان مقاومت اسلامی بر پایه آن ها خود
را تعریف می کند و خویشتن را از گفتمان های امپریالیسم غرب و بنیادگرایی سلفی متمایز
می سازد. بررسی این سه دال در فضای نظریه گفتمانی لاکلا و موف، بی توجه به نقش آن ها
در مفصل بندی گفتمان مقاومت اسلامی در برابر گفتمان های غیر، ممکن نخواهد بود؛ بنابراین،
کوشش شده است تا علاوه بر واکاوی این سه دال مرکزی، نقش تمییزدهنده آنان پررنگ تر شود.
البته با توجه با اینکه ایران در گفتمان مقاومت نقشی اساسی دارد که به سبب تحولات تاریخی،
سیاسی و اجتماعی، آن را در مرکز گفتمان مقاومت و به ویژه دال مرکزی اسلام سیاسی قرار
داده و همچون بستری بوده است که دال اسلام سیاسی از خلال آن تغییرهای مهمی را از سر
گذرانده و قابلیت های مختلف خود را در شرایط زمانی به محک تجربه گذارده است؛ بنابراین،
طبیعی است که در بحث بررسی گفتمانی دال اسلام سیاسی تأکید بیشتری بر روی ایران صورت
گیرد.
تحلیل گفتمانی ایدئولوژی اسلام سیاسی
بعد از قرن
ها دین ستیزی و تلاش برای به حاشیه راندن دین و تئوریزه کردن سکولاریسم و ارزش های
مادی، جنبشی فراگیر و آزادی بخش با محوریت دین به رهبری امام خمینی (ره) در دهه های
پایانی قرن بیستم که از آن به «عصر پایان ایدئولوژی» تعبیر می شد، بسان موجی خروشان
در برابر اندیشه ها و نظریات مارکسیستی و لیبرالیستی حاکم شرق و غرب، طلایه دار راه
جدیدی شده و توانست معادلات موجود در نظام بین الملل را دگرگون سازد. شکل گیری وضعیت
جدید در نظام دوقطبی، موجب شد تا قدرت های جهانی که تابه حال در نزاع لیبرالیسم و مارکسیسم
در دو جبهه مقابل هم قرار گرفتند، با تهدید جدیدی مواجه شوند. به دلیل آنکه تا قبل
از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بیشترین دغدغه غرب در جهان اسلام و کشورهای مسلمان،
ترس از حرکت های ناسیونالیستی و جنبش هایی روشنفکری بود که غالبا تحت تأثیر ایدئولوژی
رقیب قرار می گرفتند؛ بنابراین، آن ها از تهدیدی همچون حرکت های اسلامی رنج نمی بردند
و بالطبع در آن دوره زمانی، باور همگان بر آن بود که برای سرنگونی یک رژیم بیش از آنکه
احساسات یا ایدئولوژی لازم باشد، انقلابیون نیاز به اسلحه دارند، اما برخلاف تفکر حاکم
بر این دوره، اسلام گرایان شیعی در ایران بدون توسل به مبارزه مسلحانه، تنها با تکیه
بر آرمان های شیعی در مقابل رژیمی کاملا مسلح صف آرایی کردند و با غلبه ایدئولوژی انقلاب
اسلامی علیه سلطه مورد حمایت همه جانبه قدرت های بزرگ جهانی، معیارهای جدیدی مطرح شد
که علاوه بر غلبه بر قدرت های مادی، همچنین امکان سنجش و مواجهه با معیارهای حاکم بر
جهان را با مشکل مواجه کرد؛ بدان خاطر که وقوع رخدادی همانند انقلاب اسلامی با ماهیت
دینی، باعث غافلگیر شدن صاحب نظران، دولت ها و نخبگان سیاسی شد که تابه حال تصور وقوع
انقلابی با این ماهیت و ایدئولوژی در ذهن آن ها خطور نکرده بود؛ بدان خاطر که حتی در
جهان اسلام نیز برخلاف ایدئولوژی های معاصر همچون ملی گرایی، لیبرالیسم غرب، سوسیالیسم
نظامی یا مارکسیسم سنتی، این بار انقلاب اسلامی ایران، یک نوع «اسلام انقلابی» را عرضه
کرد که به مسلمانان توان می داد تا در پرتو آن، آزادی خویش را به دست آورده و در مقابل
استعمار، صهیونیسم، سرمایه داری و نژادپرستی ایستادگی کنند. در جریان انقلاب اسلامی
ایران، «ایدئولوژی اسلامی» عاملی جهت - دهنده برای خدا، معنویت و ارزش های اسلامی بوده
که خود عاملی الهام بخش برای رهایی دیگر ملل بوده است؛ بنابراین، انقلاب اسلامی نه
تنها در سطح داخلی با رهبری جاذبه آفرین و فرهمند امام خمینی (ره) مردم را به پذیرش
انقلاب اسلامی ترغیب کرد، بلکه در سطح منطقه ای و بین المللی نیز آرمان ها و اهداف
انقلاب اسلامی، پیام جذاب اسلامی آن، عامل راه گشای رهایی ملل از زیر یوغ استبداد و
استکبار جهانی می شود. این امر منجر به احیای هویت جهان اسلام، ارتقای بیداری اسلامی،
و بازسازی تمدن نوین اسلامی با تکیه بر خودباوری فرهنگی به پرچم داری جمهوری اسلامی
شده است . (شعبانی سارویی، ١٣٩٢: ٨٤-٨٥) با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جرقه های
مقاومت اسلامی در منطقه نیز از سوی برخی گروه ها و جریان های مذهبی زده شد که به عنوان
گفتمان یا منظومه معنایی متشکل از مجموعه ای از نشانه های به هم پیوسته بود که در برابر
گفتمان های بنیادگرا و لیبرال دموکراسی صف آرایی کرد. گفتمان مقاومت اسلامی، خوانشی
سیاسی از اسلام ارائه می کند و این گونه نسبت مهمی با اسلام سیاسی پیدا می کند. در
این گفتمان، اسلام نوعی ایدئولوژی تلقی می شود که جامعیت داشته و دنیا و آخرت و کل
وجوه زندگی انسان را در برمی گیرد. گفتمان اسلام سیاسی بازتاب دهنده اندیشه و عمل مسلمانان
در واکنش به سیاست و مسائل بین المللی است از نظر قرآن کریم موانع آزادی سیاسی را به
دو دسته بیرونی و درونی می توان تقسیم کرد. مهمترین موانع بیرونی آزادی سیاسی انسان
ها، "ارباب"،" مستکبران" و"طاغوت ها" می باشند. از این
زاویه، مهمترین مانع آزادی سیاسی انسانها، افرادی هستند که خود را "ارباب"دیگران
دانسته، بر آنها به عنوان "طاغوت" مسلط می گردند. به همین دلیل، قرآن کریم
سلطه این افراد را نامشروع تلقی کرده، پرهیز از آنان را درخواست نموده است. از این
رو، خطاب به اهل کتاب می فرماید:"قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا
وبینکم الاّ نعبد إلا الله ولا نشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون
الله فإن تولوّا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون ؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی
که بین ما و شما یکسان است بایستیم، که جزخداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی
نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند ارباب نگیرد و اگر رویگردان شدند، بگویید
شاهد باشید که ما فرمانبرداریم."(آل عمران/64) براساس این آیه هیچ انسانی نمی
تواند خود را ارباب دیگری دانسته، براومسلط گردد. اهمیت این مسأله در این آیه به اندازه
ای است که آن را دربرابر دعوت به خداوند قرار داده، پذیرش ارباب را شرک به خداوند معرفی
نموده است. در برخی دیگر از آیات قرآن کریم، تعبیر " استکبار" بکار رفته
است. از نگاه قرآن کریم یکی دیگر از موانع آزادی مردم در زندگی سیاسی اجتماعی، وجود
مستکبرانی است که بر مردم سلطه ایجاد می کنند. قرآن کریم درباره علت سلطه فرعون و بزرگان
قومش بر قوم خود به روحیه استکباری آنان اشاره کرده، می فرماید:"ثم ارسلنا موسی
و اخاه هارون بایاتنا و سلطان مبین. الی فرعون وملائه فاستکبروا و کانوا قوما عالین؛سپس
موسی و برادرش هارون را با معجزات و برهان روشن به سوی فرعون وبزرگان قومش فرستادیم
ولی آنان گردنکشی کردند و مردمی بودند که بر دیگران سلطه یافته بودند."(مومنون/45-46).
این پدیده که امروزه رنگ ایدئولوژی به خود گرفته است، به لحاظ تاریخی از زمان نخستین
رویارویی اندیشه ورزان مسلمان با غرب و آموزه های جدید برآمده از تمدن غربی مطرح شد.
مقاطع مختلف تاریخی شاهد فرازوفرود گفتمان اسلام سیاسی، مفصل بندی های خاص این گفتمان
در واکنش با غرب و گفتمان مدرنیته، پست مدرنیسم و امروزه گفتمان جهانی شده بوده است
؛ بنابراین، اسلام سیاسی را می توان گفتمانی به شمار آورد که گرد دال مرکزی «جامعه
اسلامی» نظم یافته است. این گفتمان بر تفکیک ناپذیری دین و سیاست تأکید کرده و مدعی
است که اسلام به سبب داشتن نظریه ای جامع درباره دولت و سیاست و نیز تکیه بر وحی از
دیگر نظریه های متکی بر خرد انسانی، برتر است.نظام اسلامی برآمده از اسلام نیز به همین
دلیل از دیگر نظام های سیاسی موجود، برتر است. در این گفتمان از تعبیرهای اسلامی برای
تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه استفاده می شود و بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی
تنها راه حل بحران های جامعه معاصر به شمار می آید.هدف نهایی این گفتمان، بازسازی جامعه
بر اساس اصول اسلامی است و در این راه، به دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمه ای ضروری تلقی
می شود. گفتمان های اسلام سیاسی، برخلاف بنیادگرایان و سنت گرایان، مدرنیته را به طور
کامل نفی نمی کنند، بلکه به جای نفی مدرنیته غربی می کوشد تا سازواره ای از مدرنیته
و باورهای اسلامی ارائه کند و نوعی مدرنیته بومی را پیش پای جامعه مسلمانان قرار دهد.
این گفتمان با تأکید بر مفاهیمی چون جامعیت دین، حکومت اسلامی، سیاست و اسلامی سازی
جامعه از دیگر گفتمان های اسلامی و مدرن متمایز می شود؛ بنابراین، پیروان این گفتمان
می کوشند تا اسلام را با جامعه مدرن سازگار نشان دهند. البته اینان جنبه های سکولار
تمدن غرب را نفی کرده و معضلات جامعه معاصر را به دوری از دین و معنویت نسبت داده و
راه رهایی از آن ها را توسل به ارزش های دینی و بازگشت به اسلام می دانند. اسلام سیاسی
در پی احیای هویت اسلامی است، زیرا مدرنیته غربی را موجب تزلزل هویت اسلامی در کشورهای
اسلامی می داند. پیروان این گفتمان معتقدند که مدرنیسم غربی با ترویج اندیشه های سکولاریسم
و تفکیک حوزه خصوصی و عمومی، دین را به عرصه خصوصی محدود کرده و از گسترش ارزش های
دینی به حوزه عمومی جلوگیری می کند. اسلام سیاسی در برابر چنین نگرشی به انسان و دین،
درصدد بازگرداندن دین به عرصه عمومی و درنتیجه ساختن هویت اسلامی در عرصه سیاسی است
. ازاین رو اسلام گرایی و اسلام سیاسی، گفتمانی است که اسلام را در کانون هویت و عمل
سیاسی خود قرار می دهد؛ درواقع، اسلام سیاسی در پی ایجاد نوعی جامعه مدرن اسلامی است
که در کنار بهره گیری از دستاوردهای مثبت تمدن غرب، از آسیب های آن دور باشد.در نظر
اسلام گرایان، چنین جامعه ای انسان امروزی را به سرمنزل مقصود رسانده و سعادت دنیا
و آخرت او را فراهم خواهد کرد، اما باید توجه داشت که این اندیشه شاخه های مختلفی دارد
که تفاوت های زیادی با هم دارند. برای مثال، گفتمان اسلام سیاسی در ایران، گفتمان اسلام
سیاسی در جهان عرب (مصر، عراق، لبنان وغیره) و گفتمان اسلام سیاسی در ترکیه، افغانستان،
پاکستان وغیره هر یک ویژگی های خاص خود را دارند، اما آنچه مرکز ثقل کل این شاخه ها
است این است که تمامی آن ها در پی ایجاد نوعی جامعه مدرن اسلامی هستند که در کنار بهره
گیری از دستاوردهای مثبت تمدن غرب از آسیب های آن دور باشد؛ بنابراین، «اسلام سیاسی»
مفهومی است برای توصیف جنبش ها و جریان های فکری - سیاسی در جهان اسلام که دغدغه ایجاد
نظام و جامعه ای اسلامی داشته و گزاره ها، مبانی و اصول بنیادین خود را در چهارچوب
معارف و شریعت اسلامی صورت بندی می کنند؛ بنابراین، اسلام سیاسی را می توان گفتمانی
به شمار آورد که حول مفهوم مرکزی «جامعه اسلامی» نظم یافته است. اسلام سیاسی به شکل
برجسته تری دارای لایه ها و خرده گفتمان های متعددی در درون خود است که در صورت ناکامی
یکی، می تواند در شکل دیگری، ایدئولوژی خود را بازتعریف و بازسازی کند.در حال حاضر
نیز استبداد مدرن حاکمان خاورمیانه به گسترش جنبش ها و خواست های غیر در طول دوران
منجر شده و اسلام سیاسی در غیریت سازی با گفتمان های استبدادی حاکم از یک سو، استبداد
را به نقد می کشد و به وجوهی از مدرنیته چون آزادی و دموکراسی دل می بندد و از سوی
دیگر، آزرده از سکولاریسم غربی و روی برگردان از مادی گرایی و بی معنایی مدرنیته غربی،
دل به معنویت و دین داری سنتی می بندد و می کوشد تا با تلفیق دین، توسعه، اخلاق و سیاست
راهی به سوی جهانی نوین و سرشار از معنویت بگشاید. اسلام سیاسی در این معنا به دالی
بدل می شود که گفتمان مقاومت اسلامی از خلال آن خود را در برابر غرب و دال هایش مفصل
بندی می کند.اسلام سیاسی، شی ءوارگی تمدن غربی را به چالش می کشد و رؤیایی از معنویت
در برابر پیروانش قرار می دهد. به بیان دیگر، اگر مدرنیته در آغاز با شعار «انسان خردبیناد»
خبر از دنیایی نوین به انسان ها می داد و می کوشید تا بهشتی زمینی برای آدمیان بسازد،
اما در عمل به بیان وبر آن ها را به قفسی آهنین رهنمون می کرد، اما گفتمان اسلام سیاسی
به پیروان خویش وعده دنیایی می دهد که در آن اخلاق و انسانیت در کنار سیاست، زندگی
معنوی نوینی به روی بشر می گشاید. امام خمینی (ره) در وصیت نامه سیاسی الهی خود می نویسند:«اسلام و حکومت اسلامی پدیده
الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه
تأمین می کند و انسان ها را به کمال مطلوب خود برساند و مکتبی است که برخلاف مکتب های
غیرتوحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و
اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه
و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار نکرده است وغیره.» (امام خمینی (ره)،
١٣٧١: ٣١)دال اسلام سیاسی سبب می شود تا گفتمان مقاومت اسلامی با بنیادگرایی اسلامی
نیز به لحاظ مفصل بندی تفاوت پیدا کند. در گفتمان مقاومت اسلامی، دال اسلام سیاسی،
در تناسب با مدرنیته و مذهب سنتی خود را تعریف می کند و می کوشد تا راه میانه ای را
پیشنهاد کند. این در حالی است که در گفتمان بنیادگرایی، پایه های مدرنیته به عنوان
مانعی در برابر اسلام پنداشته و کوشش می شود تا از ابزار مدرنیته برای تخریب آن استفاده
شود. ازاین رو، اگر اسلام سیاسی در برابر مدرنیته می ایستد نه دستاوردهای آن را نفی
و نه اساس آن را رد می کند، بلکه می کوشد تا از مدرنیته پلی برای رستگاری فراهم آورد،
اما بنیادگرایی نگاه راهبردی به مدرنیته را صحیح نمی داند و می کوشد تا با نفی تمامی
مظاهر مدرنیته، آن را ریشه کن کند. دال اسلامی سیاسی، برخی از وجوه سنت و برخی از وجوه
مدرنیته را درهم می آمیزد؛ بنابراین، می توان گفت که در این مرحله گفتمان اسلام سیاسی
با مفصل بندی سویه هایی از سنت و مدرنیته شکل می گیرد و راه سومی را بازمی نمایاند
که با نگاهی انتقادی به هر دو می کوشد تا فراتر از سنت و مدرنیته، جامعه ای نوین را
بازنمایی کند. (دبیری مهر، ١٣٨٤: ٣)
نتیجه
با مروری
بر فهرست واژگان اساسی گفتمان انقلاب اسلامی متوجه میشویم که محمل واژگانی این زایش
فکری بر دو گونهاند.دسته اول مربوط به حالتی است که توسعه مفهومی در حدی بوده که همان
واژگان و اصطلاحات قبل ظرفیت مفهوم و معنای جدید را داشتهاند و با معنای جدید و متکاملشان
در ارتکازات روزمره زبانی به کار گرفته میشوند. از این جملهاند واژگانی همچون استکبار،
بصیرت، بسیج، جهاد و غیره که معمولا واژگان ساده و تک کلمهای را در بر میگیرند.اما
دسته دوم مربوط به حالتی است که واژگان موجود ظرف خوبی برای معانی جدید و متکامل این
گفتمان نبوده و و با ترکیبسازی واژگان ساده موجود، اصطلاحاتی جدید جعل میشوند. جهاد
سازندگی، جهاد خودکفایی، جهاد دانشگاهی، روحیه بسیجی، وحدت حوزه و دانشگاه در دهه اول
انقلاب و تهاجم فرهنگی، نهضت نرمافزاری، مردمسالاری دینی، نقشه جامع علمی، بسیج سازندگی،
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، جهاد اقتصادی، بیداری اسلامی و بسیاری اصطلاحات دیگر
در دورههای پس از آن از این دستهاند. زایش نوبهنوی این مفاهیم و اصطلاحات به طور روزافزون ظرفیتهای جدیدی را
برای اندیشیدن در ساحات مختلف انقلاب اسلامی فراهم کردهاند و افق معنایی جدیدی را
پیش روی متفکران انقلاب اسلامی قرار داده اند.نکته مهم و قابل توجه در این زمینه آن
است که اکثر این واژگان همانگونه که قبلا نیز گفته شد توسط ولی فقیه- یعنی امام خمینی
و آیت الله خامنهای- تولید، بازتولید و یا
حداقل گفتمان شدهاند. بعبارت دیگر باید پرچمدار نظریهپردازی و واژهسازی گفتمان انتقلاب
اسلامی را ولی فقیه دانست. خود آیت الله خامنهای نیز بارها بر این نکته تاکید داشتهاند
که یکی از دغدغههای مهم ولی فقیه، دغدغه گفتمانی او و حفاظت از ارزشهای اساسی انقلاب
اسلامی است. بدیهی است که با تکامل نظام مفاهیم
و واژگان موجود در ارتکازات روزمره جامعه و ارتقای گفتمانهای حاکم بر آن، نظام ارزشی جامعه دائما در حال تغییر و تکامل
باشد. این تکامل معنایی و گفتمانی در انقلاب اسلامی در زمانهایی به اوج خود رسیده که متناظر با واژهسازیهای صورت گرفته، انقلاب اسلامی توانسه
است برای تعیّن اجتماعی ارزشهایی که واژگان مذکور از آنها نمایندگی میکنند و بسط و فراگیری آنها در تمام گستره جامعه اسلامی به "نهادسازی" دست بزند.البته
یکی از پیچیدهترین مسائل، تمیز
دادن بین مفاهیمی همچون نهاد، سازمان، موسسه و عباراتی از این دست است. نهاد در رشتههای
مختلف علوم انسانی تعاریف متفاوتی دارد و علمای رشتههای مختلف اعم از جامعهشناسان، حقوقدانان، متخصصان علوم سیاسی و متخصصان مدیریت دولتی
درباره آن سخن گفته و هر یک ویژگیهایی را برای آن برشمردهاند.
منابع
قرآن گریم
1. ابن بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه،
تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
2. ابن عربی، احکام القرآن، ج 1، بیروت، دارالتعارف
للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
3. ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن،
تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۸ق.
4. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، تهران،
نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
5. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت،دار
صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
6. ابو مسلم اصفهانی، تفاسیر المعتزلة (أبی بکر
الأصم، علی الجبائی،الکعبی البلخی)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۲۰۰۹م.
7. امام خمینی، سیدروح الله، 1360، کشف الاسرار،
تهران، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
8. امام خمینی، سیدروح الله، 1380، صحیفه نور،
تهران، نشرمؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
9. انصاری، مرتضی، 1365، المکاسب، قم، دفتر نشر
فرهنگ اسلامی.
10. آبراهامیان، یرواند، 1384، ایران بین دو انقلاب،
ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی.
11. آبراهامیان، یرواند، 1389، تاریخ ایران مدرن،
ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی.
12. بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج 1، 1387، مبانی
اندیشه سیاسی اسلام، تهران، سمت
13. بجنوردی، سیدحسن بن آقابزرگ موسوی، القواعدالفقهیه،
تحقیق مهدی مهریزی، قم، نشر الهادی، ۱۴۱۹ق.
14. بجنوردی، محمد، 1375، قواعد فقهی، قم، نشر تبلیغات
اسلامی.
15. جزایری، ابوبکر جابر، ایسر التفاسیر لکلام العلی
الکبیر، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، ۱۴۱۶ق.
16. جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، قم، موسسه
انتشارات هجرت، ۱۳۷۶ش.
17. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت
و عدالت، قم، نشر اسراء، ۱۳۷۹ش.
18. حسینی همدانی، محمد، انوار درخشان در تفسیر
قرآن، تهران، انتشارات لطفی، ۱۴۰۴ق.
19. حقیقت، سیدصادق ، 1387، مبانی اندیشه سیاسی
اسلام، تهران، سمت.
20. حقیقت، سیدصادق، 1376، مسئولیت های فراملی دولت
اسلامی، تهران، نشر مطالعات راهبرد.
21. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین،
قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
22. دخیل، علی محمد علی، الوجیز فی تفسیر الکتاب
العزیز، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
23. دهشیری، محمدرضا، 1378، مقدمه ای بر اندیشه
سیاسی امام خمینی، تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
24. دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، 1388، سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت.
25. دیوبندی، محمود حسن، تفسیر کابلی، تهران، نشر
احسان، چاپ یازدهم، ۱۳۸۵ش.
26. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن،
بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۲ق.
27. رشید رضا، المنار، ج 5، 1387، مبانی اندیشه
سیاسی اسلام، تهران، سمت
28. رشید رضا، المنار، ج 5، تهران، نشر مؤسسه تنظیم
و نشر آثار امام خمینی.
29. رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر قرآن مهر، قم،
پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن، ۱۳۸۷ش.
30. روحانی، سیدحمید، 1365، بررسی وتحلیل نهضت امام
خمینی، تهران، نشر راه امام.
31. زحیلی، المنیر، ج؛5 بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،
۱۴۰۶ق.
32. زنگنه شهرکی، جعفر، قاعده نفی سبیل در آرای
فقهی، مجله کاوشی نو در فقه، دوره۱۹، شماره۷۳، ۱۳۹۱ش.
33. سبزواری، محمد، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن،
بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۹ق.
34. سبزواری، محمد، الجدید فی تفسیر القرآن المجید،
بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
35. شحاته، عبدالله محمود، تفسیر القرآن الکریم،
قاهره، دار غریب، ۱۴۲۱ق.
36. شکوری، ابوالفضل، 1367، فقه سیاسی اسلام، قم،
نشر دفتر تبلیغات اسلامی.
37. صادقی تهرانی، محمد، البلاغ فی تفسیر القرآن
بالقرآن، قم، مکتبة محمد الصادقی الطهرانی، ۱۴۱۹ق.
38. صفوی، سیدیحیی، 1387، وحدت جهان اسلام، تهران،
نشرشکیب.
39. طباطبایی، سید محمدحسین، 1342، المیزان، لبنان،
نشر بیروت.
40. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسة
الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
41. طنطاوی، محمد سید، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم،
قاهره، نهضة مصر، ۱۹۹۷م.
42. طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن،
تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
43. عمید زنجانی، عباسعلی، 1367، فقه سیاسی اسلام،
تهران، امیرکبیر.
44. غفوری، محمد، 1378، اصول دیپلماسی در اسلام
و رفتار پیامبر، تهران، نشر مهاجر.
45. فاضل لنکرانی، القواعد الفقهیه،1387، مبانی
اندیشه سیاسی اسلام، تهران، سمت
46. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 11؛1387، مبانی
اندیشه سیاسی اسلام، تهران، سمت
47. فیرحی، داوود، 1382، نظام سیاسی و دولت در اسلام،
تهران، سمت.
48. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، 1368، تهران،
نشر میزان.
49. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی
درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
50. قرشی بنابی، علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران،
بنیاد بعثت، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
51. قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، ج 5، تهران،
دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
52. قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا،کنز الدقائق و بحر
الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
53. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق طیب
موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
54. قوام، سید عبدالعلی، 1381، سیاست بین الملل
وسیاست خارجی، تهران، سمت.
55. کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان،
تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.
56. گیلانی، میرزای قمی، ابو القاسم بن محمد حسن،
جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، تهران، مؤسسه کیهان، ۱۴۱۳ق.
57. محمدی، منوچهر، 1377، سیاست خارجی جمهوری اسلامی
ایران، تهران، نشر دادگستر.
58. مراغی، تفسیر المراغی، ج 4، تهران، دارالکتب
الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
59. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن
کریم، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
60. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب
الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
61. موسوی سبزواری،مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن،
۱۴۰۹ق، بیجا، دفتر آیت الله السبزواری، چاپ
دوم، ۱۴۰۹ق.
62. مولانا، حمید و منوچهر محمدی، 1387، سیاست خارجی
ایران در دولت احمدی نژاد، تهران، نشر دادگستر.
63. نجاتی، غلامرضا، 1371، تاریخ سیاسی بیست و پنج
ساله ایران، تهران، نشر رسا.
64. ولایتی، علی اکبر، 1376، دیدگاه های جهانی ایران
، تهران، نشر دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
[1]مدرس
ارشد درس دفاع مقدس استان سیستان و
بلوچستان؛موبایل:09156364386پست
الکترونیک
BASIREBRAT@YAHOO.COM